جز آستان توام در جهان پناهی نیست
سر مرا به جز این در حواله گاهی نیست
عدو چو تیغ کشد من سپر بیندازم
که تیغ ما به جز از نالهای و آهی نیست
چرا ز کوی خرابات روی برتابم
کز این بهم به جهان هیچ رسم و راهی نیست
زمانه گر بزند آتشم به خرمن عمر
بگو بسوز که بر من به برگ کاهی نیست
غلام نرگس جماش آن سهی سروم
که از شراب غرورش به کس نگاهی نیست
مباش در پی آزار و هر چه خواهی کن
که در شریعت ما غیر از این گناهی نیست
عنان کشیده رو ای پادشاه کشور حسن
که نیست بر سر راهی که دادخواهی نیست
چنین که از همه سو دام راه میبینم
به از حمایت زلفش مرا پناهی نیست
خزینه دل حافظ به زلف و خال مده
که کارهای چنین حد هر سیاهی نیست
پناهگاه خوبی هستی و اطرافیان به محبت تو چشم دوخته اند. این فرصت خوب را ارج بگذار و با مطالعه و پیش بینیهای دقیق این راه را طی کن تا به محبوب خود برسی و از سرچشمه لایزال او بهره مند شوی .
جماش : شوخ، دلفریب ، فسونکار
سهی : راست
شریعت : راه، دین و مذهب
عنان : افسار