اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را
بده ساقی می باقی که در جنت نخواهی یافت
کنار آب رکن آباد و گلگشت مصلا را
فغان کاین لولیان شوخ شیرین کار شهرآشوب
چنان بردند صبر از دل که ترکان خوان یغما را
ز عشق ناتمام ما جمال یار مستغنی است
به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روی زیبا را
من از آن حسن روزافزون که یوسف داشت دانستم
که عشق از پرده عصمت برون آرد زلیخا را
اگر دشنام فرمایی و گر نفرین دعا گویم
جواب تلخ میزیبد لب لعل شکرخا را
نصیحت گوش کن جانا که از جان دوستتر دارند
جوانان سعادتمند پند پیر دانا را
حدیث از مطرب و می گو و راز دهر کمتر جو
که کس نگشود و نگشاید به حکمت این معما را
غزل گفتی و در سفتی بیا و خوش بخوان حافظ
که بر نظم تو افشاند فلک عقد ثریا را
وابستگی تو به او بسیار زیاد شده است و از این روی آرامش و قرار نداری، سعی کن در برابر زیبایی صبور باشی تا از این روی از مسیر حق منحرف نشوی. از کار های سنگین و سخت دوری جو و به حال توجه داشته باش و از امکانات موجود استفاده کن . تندرستی بهتر از توجه به ثروت است . پند بزرگتر ها را گوش بده و رازت را به کسی مگوی .
ترک : زیبا و کنایه از معشوق زیباست ، نام قومی در آسیای شرقی است، ترکتازی به معنی غارتگری است
هندو : سیاه،و نیز اهل هند، به خصوص مردم هندوستان که به آیین و سنن قدیم باقی مانده اند، غلام،غلام سیاه
می باقی : می ای که در ته جام می ماند
جنت : بهشت ، فردوس
گلگشت : گردشگاه ، تفریح گاه
لولیان : کولیان ، نوازندگان دوره گرد که جا و مکان مشخصی نداشتند، گاهی در کوهستانها ، زمانی در جلگه ها ، می زیستند و همیشه در حال سفر بودند
شهر آشوب : زیبارویی که با ورودش در شهر نظم آن را بر هم زند
شوخ : گستاخ، شاد، راهزن
خوان یغما : سفره ای که پادشاهان برای مردم عامی می گستردند و در پایان آنان وسایل ارزشمند را با خود به غارت می بردند
مستغنی : بی نیاز
آب و رنگ و خال و خط : وسایل آرایش، عبادت
دشنام : ناسزا، سخنان بد
لب لعل: لب سرخ
شکرخا : شکر جوییدن، کنایه از سخنان نغز و شیرین است
حدیث: سخن، روایت
مطرب: کسی که مردم را شاد می کند، رامشگر، رقاص ، و خواننده
سفتن : سوراخ کردن، کنایه از سخنان شیرین گفتن است
عقد : گردن بند، خوشه پروین