بروس کامِرون (Bruce Cameron)، مربی و مشاور، معتقد است که هرکسی دیدگاههای خودش را دارد، اما نه به این معنی که همیشه میتوان به افکار و عقاید دیگران اعتماد کرد. اگر در دستاوردها یا سابقهی مشورتدهنده هیچ نشانی حاکی از صلاحیت او برای اظهارنظر دربارهی قضیهی خودتان نمیبینید، بهتر است مشورتش را نادیده بگیرید.
کامِرون میگوید: «اگر مشورتدهنده شخصی تصادفی است و حتی زمینهی کاریاش با شما یکسان نیست، باید اعتبار مشورت دریافتی و مشورتدهنده را دوباره ارزیابی کنید.» بهتوصیهی اِپریل مَسینی (April Masini)، کارشناس روابط بینفردی، «بهویژه دربارهی مشورت کسانی که به مصلحت و منافع طرف مقابل نمیاندیشند، باید بسیار محتاط بود. کسانی که حواسشان به شما هست و به شما و موفقیتتان اهمیت میدهند، بهترین افراد برای مشورت هستند.» همچنین خودتان را به مشورت کسانی که وانمود به خیرخواهی میکنند اما درواقعیت دلشان به موفقیتتان راضی نیست، نسپارید.
مشورتی که ربط چندانی به مورد و کار شما ندارد، معمولا راهنماییِ خوبی نیست. جِرِمی گرینبِرگ (Jeremy Greenberg)، استراتژیست کسبوکار، میگوید: «افراد معمولا براساس تجربیات خودشان مشورت میدهند که آن هم شاید با موقعیتی که مشورتگیرنده درگیر آن است مطابقت نداشته باشد.» پس هرگاه مشورتی دریافت کردید که بیشتر به تجربهی خود مشورتدهنده مربوط است، از خودتان بپرسید که آیا تجربهی فلانی با موقعیتی که من هماکنون درگیرش هستم همخوانی دارد یا نه.
بهگفتهی گرینبِرگ، معمولا تطابق درخور توجهی وجود ندارد و در بسیاری موارد ازجمله قضایای شغلی یا جابهجایی تا حد زیادی ترجیحات فردی در کار است.
اگر مشورتدهنده زیاد از «باید» استفاده میکند مراقب باشید. مشورتدادن خوب نیازمند اطلاع از شرایط طرف مقابل است و زمانی مشورتدهنده میتواند بهدرستی از شرایطتان مطلع شود که وقت بگذارد و سؤالاتی از شما بپرسد.
کامِرون میگوید: «اغلب مشورتدهندگان خوب، پیش از بیان سخنان حکیمانهشان، سؤالات روشنکننده میپرسند.»
بهتوصیهی گرینبِرگ، دربارهی مشورتهایی که فقط بر خود تصمیم متمرکزند و درخصوص مراحل تصمیم گیری کمکی نمیکنند محتاطتر رفتار کنید، چراکه فرایند ارزیابی بهاندازهی جواب نهایی حائز اهمیت است.
گرینبِرگ میگوید: «ارزیابی نقاط قوت و ضعف گزینههای موجود، نهتنها کمکتان میکند که بهترین تصمیم را بگیرید، بلکه درجهی پشیمانی را به حداقل میرساند و باعث میشود که از تصمیمتان راضیتر باشید.»
وقتی از کسی مشورت میگیریم، درواقع قصد داریم نظر بیطرفانهی شخص دومی را بشنویم. اما بهعقیدهی گرینبِرگ اگر مشورتدهنده بهلحاظ احساسی درگیر شده باشد، گاهی بهتر است که مشورتش را نادیده بگیرید.
گرینبِرگ میگوید: «غلیان احساسی زیاد میتواند نشانهی جهتگیری مشورتدهنده باشد. شاید او برنامهای در سر دارد که با برنامهی شما نمیخواند.»
اگر ندای درونتان با مشورت دریافتی مخالف است، شاید بد نباشد که به حس درونیتان اعتماد کنید. مَسینی در اینباره میگوید: «احتمال زیادی وجود دارد که حستان درست باشد.» البته که مشورت کردن خوب است، اما خیلی اوقات هم که بهدنبال مشورت با دیگران هستیم، خودمان میدانیم که بهتر است چه تصمیمی بگیریم.
بهگفتهی مَسینی، گاهی مشورتها فقط باعث میشوند که در تصمیماتمان تجدیدنظر کنیم و از انجام آنچه بهترین است منصرف شویم. اما شاید گاهی بهتر باشد که به خودمان گوش کنیم، چراکه بالاخره بهتر از هرکس دیگری خودمان را میشناسیم.
اگر متوجه شدید که درحال دریافت مشورت درستی نیستید، باز هم میتوانید ادامهی صحبتهای طرف مقابل را بشنوید. بهاعتقاد گرینبِرگ، «اشکالی ندارد به مشورتی که لزوما کمککننده نیست گوش کنید.» شاید مشورت کردن با طرف مقابل بهکارتان نیاید، اما حداقل میتوانید از خلال صحبتهایش به چیزی دربارهی خود آن شخص پی ببرید که بعدها بهدردتان بخورد یا حتی میتوانید در فکرتان، برای طرف مقابل استدلال مخالف بیاورید.
گرینبِرگ میگوید: «مهم این است که وقتی میفهمید مشورتی مشکوک است، تحتتأثیر قرار نگیرید.»
پیشنهاد گرینبِرگ این است که اگر مشورتدهنده پافشاری کرد و در معذورات قرار گرفتید، از او تشکر کنید و بگویید که برای فکرکردن و هضم صحبتهایش به زمان بیشتری احتیاج دارید. شاید طرف مقابل اصرار داشته باشد که به مشورتش گوش کنید، اما اگر میدانید که مشورت کردن با او بیفایده است، مؤدبانه و مختصر توضیح بدهید که سخنانش بسیار مفید بود، اما اکنون باید خودتان کمی بیشتر به قضیه فکر کنید.
مَسینی هشدار میدهد که در چنین شرایطی خودتان را درگیر سروکلهزدن نکنید، چراکه نتیجهی خاصی برایتان نخواهد داشت. درعوض مؤدبانه خودتان را برهانید!