مرا به رندی و عشق آن فضول عیب کند
که اعتراض بر اسرار علم غیب کند
کمال سر محبت ببین نه نقص گناه
که هر که بیهنر افتد نظر به عیب کند
ز عطر حور بهشت آن نفس برآید بوی
که خاک میکده ما عبیر جیب کند
چنان زند ره اسلام غمزه ساقی
که اجتناب ز صهبا مگر صهیب کند
کلید گنج سعادت قبول اهل دل است
مباد آن که در این نکته شک و ریب کند
شبان وادی ایمن گهی رسد به مراد
که چند سال به جان خدمت شعیب کند
ز دیده خون بچکاند فسانه حافظ
چو یاد وقت زمان شباب و شیب کند
اگر سخنان یاوه بگویی، به وارستگی ات عیب می گیرد، ناراحت نشو و به اسرار درونت توجه داشته باش. چون آدم خوش قلبی هستی، زودتر به وصال یار می رسی و آرزویت برآورده خواهد شد.
نقض: شکستن
عبیر جیب: عطر گریبان
غمزه: ناز و کرشمه
اجتناب: دوری کردن
صهبا: شراب، باده
صهیب: از صحابه پیامبر بوده است
ریب: شک و تردید
شبان وادی ایمن: مراد حضرت موسی است
شعیب: پیامبر و پدر حضرت موسی است
شباب و شیب: جوانی و پیری