فاتحهای چو آمدی بر سر خستهای بخوان
لب بگشا که میدهد لعل لبت به مرده جان
آن که به پرسش آمد و فاتحه خواند و میرود
گو نفسی که روح را میکنم از پی اش روان
ای که طبیب خستهای روی زبان من ببین
کاین دم و دود سینهام بار دل است بر زبان
گر چه تب استخوان من کرد ز مهر گرم و رفت
همچو تبم نمیرود آتش مهر از استخوان
حال دلم ز خال تو هست در آتشش وطن
چشمم از آن دو چشم تو خسته شدهست و ناتوان
بازنشان حرارتم ز آب دو دیده و ببین
نبض مرا که میدهد هیچ ز زندگی نشان
آن که مدام شیشهام از پی عیش داده است
شیشهام از چه میبرد پیش طبیب هر زمان
حافظ از آب زندگی شعر تو داد شربتم
ترک طبیب کن بیا نسخه شربتم بخوان
هنگامی که بر بالین مرده رسیدی سوره فاتحه الکتاب یا سوره حم را بخوان، زیرا که مرده به خواندن سوره حمد تو نیاز دارد و به او نشاط و روح تازه می بخشد . پس برتو لازم است قرآن را بخوانی و با کمک آیات و لطف خداوند به مرادت برسی . در زندگی حد اعتدال را رعایت کن . چه آنانی که با تو خوب اند و چه آنانی که با تو بدند ، با همه به یکسان رفتار کن و معتدل باش و بکوش نه از کسی ناراحت شوی و نه کسی را ناراحت کنی .
نفسی : نفسی درنگ کن
خسته : مجروح ، ملول
آب زندگی و شربت : شعر تو شربتی از آب زندگی به من داده است