از خون دل نوشتم نزدیک دوست نامه
انی رایت دهرا من هجرک القیامه
دارم من از فراقش در دیده صد علامت
لیست دموع عینی هذا لنا العلامه
هر چند کآزمودم از وی نبود سودم
من جرب المجرب حلت به الندامه
پرسیدم از طبیبی احوال دوست گفتا
فی بعدها عذاب فی قربها السلامه
گفتم ملامت آید گر گرد دوست گردم
و الله ما راینا حبا بلا ملامه
حافظ چو طالب آمد جامی به جان شیرین
حتی یذوق منه کاسا من الکرامه
از اندوه درون خود به یارت نامه نوشتی که هجر و دوری اش برای تو همچون قیامت شده است. از درد هجر او نشانه های زیادی در چشمانت دیده می شود ، منتها او از غلیان و جوشش عشق ات بی اطلاع است. چند بار دوستی است را نشان دادی، اما خبری نشد . آزمون دوباره باعث پشیمانی است و می دانی که دوری دوست موجب عذاب و شکنجه است و دیدار دوست باعث شادی و خوشحالی . به قول حافظ شیرین سخن جامی از محبت به او هدیه کن تا شاید شرمنده محبتهای تو گردد.
نزدیک : دراینجا به معنی (به) است .
ملامت: سرزنش