این خرقه که من دارم در رهن شراب اولی
وین دفتر بیمعنی غرق می ناب اولی
چون عمر تبه کردم چندان که نگه کردم
در کنج خراباتی افتاده خراب اولی
چون مصلحت اندیشی دور است ز درویشی
هم سینه پر از آتش هم دیده پرآب اولی
من حالت زاهد را با خلق نخواهم گفت
این قصه اگر گویم با چنگ و رباب اولی
تا بی سر و پا باشد اوضاع فلک زین دست
در سر هوس ساقی در دست شراب اولی
از همچو تو دلداری دل برنکنم آری
چون تاب کشم باری زان زلف به تاب اولی
چون پیر شدی حافظ از میکده بیرون آی
رندی و هوسناکی در عهد شباب اولی
زندگی راحتی داشتی و به دلیل ندانم کاریها،آن را بیهوده گذاشتی و رو به تباهی کشاندی. راهی را که در پیش گرفتی راهی درست و به صلاحت نیست،باید در کارت تجدید نظر کنی، خود رای نباش و از سخنان افراد دانا و مجرب بهره گیر.خودسرانه دست به کارهایی می زنی که موجب ضرر وزیان می شود. با اینکه شکست می خوری،باز عبرت نمی گیری . از این به بعد تلاش کن و با مطالعه و دقت و پیش بینیهای لازم کارت را شروع کن .
اولی: سزاوارتر،اول تر
می ناب: می خالص،بدون آب
رباب : نام ساز است
شباب : جوانی