به کوی میکده هر سالکی که ره دانست
دری دگر زدن اندیشه تبه دانست
زمانه افسر رندی نداد جز به کسی
که سرفرازی عالم در این کله دانست
بر آستانه میخانه هر که یافت رهی
ز فیض جام می اسرار خانقه دانست
هر آن که راز دو عالم ز خط ساغر خواند
رموز جام جم از نقش خاک ره دانست
ورای طاعت دیوانگان ز ما مطلب
که شیخ مذهب ما عاقلی گنه دانست
دلم ز نرگس ساقی امان نخواست به جان
چرا که شیوه آن ترک دل سیه دانست
ز جور کوکب طالع سحرگهان چشمم
چنان گریست که ناهید دید و مه دانست
حدیث حافظ و ساغر که میزند پنهان
چه جای محتسب و شحنه پادشه دانست
بلندمرتبه شاهی که نه رواق سپهر
نمونهای ز خم طاق بارگه دانست
وقتی که در راه خانه، دوستت را پیدا کردی! بدان که آدم خوشبختی هستی، و اگر غیر از این راه ، راه دیگری را در پیش بگیری ، بدان که سعادت و خوشبختی از تو دور خواهد شد. کسی که با دوست محشور شود دیگر مشکل و غم و اندوهی برایش باقی نمی ماند .
سالک : رهرو ، رونده ، شاگرد راه عرفان
فیض : بهره
ساغر : جام شراب
نرگس ساقی : چشم شراب دهنده
دل سیه : جفاکار ، مغرور
شحنه : گزمه ، داروغه