اگر چه باده فرح بخش و باد گلبیز است
به بانگ چنگ مخور می که محتسب تیز است
صراحی ای و حریفی گرت به چنگ افتد
به عقل نوش که ایام فتنه انگیز است
در آستین مرقع پیاله پنهان کن
که همچو چشم صراحی زمانه خونریز است
به آب دیده بشوییم خرقهها از می
که موسم ورع و روزگار پرهیز است
مجوی عیش خوش از دور باژگون سپهر
که صاف این سر خم جمله دردی آمیز است
سپهر برشده پرویزنیست خون افشان
که ریزهاش سر کسری و تاج پرویز است
عراق و فارس گرفتی به شعر خوش حافظ
بیا که نوبت بغداد و وقت تبریز است
هر موفقیتی دارای رمز و رازی است . سعی کن راز دلت را به کسی نگویی. در زندگی عقل را راهنمای خود قرار بده که بهترین شیوه همین است . اگر کاری از تو سرزده که خلاف شرع بوده است ، از این پس برگرد آن مگرد و سعی کن جبران مافات کنی . اگر خوب مشاهده کنی در می یابی که حتی از پادشاهان هم کسی باقی نمانده است ، و این عمل تکرار مکررات است .
گل بیز: گل افشان
محتسب : مامور امر و نهی ، حدزن
مرقع : خرقه ای که از پارچه های پاره پاره درست شده باشد .
پرویزن : غربال