به جان خواجه و حق قدیم و عهد درست
که مونس دم صبحم دعای دولت توست
سرشک من که ز طوفان نوح دست برد
ز لوح سینه نیارست نقش مهر تو شست
بکن معاملهای وین دل شکسته بخر
که با شکستگی ارزد به صد هزار درست
زبان مور به آصف دراز گشت و رواست
که خواجه خاتم جم یاوه کرد و بازنجست
دلا طمع مبر از لطف بینهایت دوست
چو لاف عشق زدی سر بباز چابک و چست
به صدق کوش که خورشید زاید از نفست
که از دروغ سیه روی گشت صبح نخست
شدم ز دست تو شیدای کوه و دشت و هنوز
نمیکنی به ترحم نطاق سلسله سست
مرنج حافظ و از دلبران حفاظ مجوی
گناه باغ چه باشد چو این گیاه نرست
کسانی زودتر به مقصد می رسند، که نماز و دعای صبح را به جای آورند،اگر تو می خواهی به هدفت برسی، می باید دعای صبح را به جای آوری، زیرا اغلب مردم در خواب اند و صدایت زودتر به گوش معبود می رسد و او تو را بی جواب نمی گذارد. اگر در نظر داری به کسی کمک کنی ، آن را آشکار مکن که اجرت زایل می گردد. بدان که ارزش این عمل در پنهان کاری است.
خواجه: خواجه قوام الدین وزیر شاه ابو اسحاق، سوگند به جان خواجه
آصف: نام وزیر
نطاق: میان بند، کمربند