هالیوود همواره به عنوان یکی از مجلل ترین عرصه ها و حلقه های اجتماعی در سراسر جهان انگاشته می شود. در میان فرش قرمزها، مهمانی های پرزرق و برق و مراسم اهدای جوایز بی پایان ممکن است زندگی ستارگان هالیوودی در درون حبابی فرض شود که دسترسی به آن ممکن نبوده و هیچ خطری آن ها را تهدید نمی کند اما باید بدانید که ستارگان هالیوودی نیز در برابر تراژدی و فاجعه ایمن نیستند.
جان لنون به عنوان سرشناس ترین عضو گروه موسیقی مشهور بیتلز یکی از افراد سرشناس دنیای هالیوود به شمار می آمد اما در 8 دسامبر سال 1980، طرف تاریک دنیای شهرت گریبان او را گرفت. مارک دیوید چاپمن، از طرفداران سرسخت گروه بیتلز و جان بعد از گرویدن به مسیحیت و در پی جمله ای که از طرف جان بیان شده و اعلام کرده بود که گروه موسیقی او از مسیح معروف تر است به شدت از او خشمگین شد.
بعد از سه ماه برنامه ریزی برای کشتن جان، چاپمن روزهای زیادی را به پرسه زدن در حوالی آپارتمانی در منهتن که جان همراه با همسرش یوکو اونو و پسرشان، شان، در آن زندگی می کردند گذراند. وقتی که جان و اونو در حال خارج شدن از خانه بودند، چاپمن به او نزدیک شده و از وی خواست که نسخه ای از آلبوم جدیدش را برای او امضا کند. سپس تا نیمه شب که این دو به خانه بازمی گشتند صبر کرده و در نهایت از پشت با تپانچه به جان لنون شلیک کرد.
جان لنون
جان در حالی که فریاد می زد «من تیر خوردم، من تیر خوردم» توانست خود را به نگهبانی ساختمان برساند. بعد از این که نگهبان توانست طپانچه را با درگیری از چنگ چاپمن درآورده و به آن طرف خیابان پرت کند، وی خیلی آرام روی زمین نشست تا پلیس سر رسید وقتی که پلیس از او پرسید می داند چکار کرده است، خیلی آرام جواب داد:” آره، من به جان لنون شلیک کردم”. در سال 1981، چاپمن در مرگ لنون مقصر شناخته شده و به 20 سال زندان محکوم گردید. تاکنون نه بار درخواست تجدیدنظر او رد شده است.
یولاندا سالدیوار یکی از افراد قابل اعتماد در حلقه ی نزدیک اطرافیان سلنا بود که از همان دوران شروع کار با به شهرت رسیدنش همراه او بود. همچنین او بهترین و نزدیکترین دوست سلنا بوده و مدیریت بوتیک های او را بر عهده داشت. اما بعد از این که مقداری از پول های سلنا گم شده و کلوب طرفداران سلنا دچار ناامیدی شدند، کوینتانیلا به دوستش مظنون شد. بنابراین او با مدارک متقن خود در ملاقاتی در مارس 1995 موضوع را با یولاندا در میان گذاشت و پدر سلنا اعلام کرد که وی دیگر اجازه ی تماس گرفتن با دخترش را ندارد. اما سلنا دوست نداشت که با دوستش قطع رابطه کند و به همین دلیل برای صحبت در مورد تعدادی مدرک گم شده با وی قرار گذاشت.
سلنا کوینتانیلا پرز
در صبح روز 31 مارس 1995، یولاندا بعد از یک مشاجره شدید در هتل محل اقامتش با شلیک گلوله ای از پشت به سلنا او را به قتل رساند. سلنا قبل از مرگ خود را به لابی هتل رسانده و اعلام کرد که یولاندا قاتل اوست. سلنا بعد از انتفال به بیمارستان درگذشت و یولاندا نیز خود را در ماشینش در پارکینگ هتل حبس کرد و با سر رسیدن پلیس اسلحه را روی شقیقه خود گذاشته و تهدید به خودکشی کرد. وی بعد از نه ساعت تسلیم شده و به خاطر قتل سلنا دستگیر گردید. وی اعلام کرد که در طی یک تصادف ناخواسته دوستش را به قتل رسانده است اما در نهایت به حبس ابد بدون امکان تجدیدنظر تا 30 سال محکوم شد.
در 15 ژوئن سال 1947، جنازه ی بیرحمانه مثله شده بازیگری بااستعداد به نام الیزابت شورت در منطقه ای خالی در لس آنجلس توسط یک زن و کودک که در حال پیاده روی بودند پیدا شد. بدن الیزابت دو تکه شده و تمام خون بدنش خالی شده بود. هر طرف دهانش تا زیر گوش شکافته شده (که لبخندی ترسناک را نشان می داد)، بدنش کاملاً تمیز شده و پاهایش در حالت خاصی قرار گرفته بود.
الیزابت شورت با نام مستعار «کوکب سیاه»
ضربات متعدد دیگری روی بدن او دیده می شد و قسمت هایی از پوست بدنش کنده شده بود. اگر چه در سال های آینده افراد زیادی به قتل او اعتراف کرده بودند اما تاکنون هیچ کسی به جرم قتل او دستگیر نشده و پرونده او حل نشده باقی مانده است.
شارون تیت یک بازیگر موفق هالیوود در طول دهه 1960 بوده که در فیلم های مشهوری مانند «قاتلین بی باک خون آشام» (The Fearless Vampire Killers) و «دره عروسک ها» (Valley of the Dolls) بازی کرده بود. علاوه بر این وی همسر رومن پولانسکی، کارگردان مشهور لهستانی به شمار می رفت اما در حالی که هنوز در اولین سال های جوانی خود به سر می برد قربانی یکی از خوفناک ترین و بیرحمانه ترین قتل های تاریخ بود. در 8 آگوست 1969، شارون که نهمین ماه حاملگی خود را به سر می برد همراه با دوستانش دور هم جمع شده و قرار بود شام را با هم بخورند. پولانسکی در آن زمان برای یک سفر کاری در لندن به سر می برد.
شارون تیت
آن شب شارون، جی سبرینگ، ووجسیچ فریکوفسکی و ابیگیل فولگر توسط اعضای خانواده ی مانسون به بیرحمانه ترین شکل ممکن به قتل رسیدند. قربانی دیگری به نام استیون پَرنت نیز در داخل ماشینش در مقابل خانه با شلیک گلوله کشته شد. 16 ضربه چاقو به بدن شارون وارد شده، یکی از سینه هایش بریده شده، روی شکمش حرف «X» کنده کاری شده و با خون او واژه ی «PIG» به معنای «خوک» روی در خانه نوشته شده بود. چارلز مانسون رهبر یک گروه فکری بود که اعضای آن خود را «خانواده مانسون» می نامیدند که بعدها مغز متفکر پشت این کشتار شناخته شد.
اگر چه وی در هنگام رخ دادن قتل ها در محل حادثه حضور نداشت اما سه تن از طرفدارانش به نام های لیندا کسابیان، تکس واتسون، سوزان اتکینز و پاتریشیا کتی کرنوینکل را برای انجام قتل ها اعزام کرد. در حال حاضر مانسون دروان حبس ابد خود را در زندان می گذراند. لیندا که بر اساس تحقیقات در هنگام رخ دادن قتل ها وارد خانه نشده بود به عنوان شاهد هیچ گاه مورد اتهام قرار نگرفت. تکس و پاتریشیا نیز در حال گذراندن دروان محکومیت حبس ابد خود هستند و سوزان نیز در سال 2009 در زندان درگذشت.
دومینیک دان بازیگری با استعداد و خوش آتیه بود که توسط نامزد بدرفتار سابقش در سن 22 سالگی کشته شد. دان بعد از ملاقات با یک آشپز خوش ذوق در یک مهمانی در سال 1981 در لس آنجلس به نام جان توماس سوینی آن ها به سرعت به هم علاقمند شده و با هم نامزد شدند. اما بعد از اینکه توماس به کنترل بیش از حد دومینیک پرداخته و او را از لحاظ فیزیکی مورد آزار و اذیت قرار داد وی تصمیم گرفت که از او جدا شود اما بار دیگر بین آن ها آشتی برقرار شد.
دومینیک دان
در سال 1982 پس از یک درگیری لفظی شدید که توماس می خواست دومینیک را خفه کند، وی توانست از طریق پنجره دستشویی خود را به بیرون از خانه رسانده و به رابطه اش با توماس پایان دهد. اما تنها چند روز پس از جدایی، دومینیک از خانه اش مصاحبه ای را با دیوید پاکر انجام می داد که از طریق برنامه ای تلویزیونی پخش می شد. در این هنگام توماس وارد خانه شده و دومینیک رضایت داد که در ایوان خانه با او صحبت کند در حالی که دیوید نیز در خانه حضور داشت. بعد از مدتی صداش مشاجره آن ها بلند شده و در حالی که دیوید قصد ترک خانه را داشت دیوید را دید که در حال خفه کردن دومینیک بود.
جان به دیوید گفت که با پلیس تماس گرفته و بعد از رسیدن پلیس توماس اعتراف کرد که نامزد سابقش را به قتل رسانده است. به سرعت دومینیک را به بیمارستان منتقل کردند اما مشخص شد که وی مرده و مغزش هیچ واکنشی نشان نمی دهد. توماس از قتل عمد تبرئه شده اما در مورد قتل غیرعمد مقصر شناخته شده و به 6 سال زندان محکوم گردیده و پس از سه سال از زندان آزاد شد.
دوروتی استراتن ابتدا به عنوان یک مدل به شهرت رسید و بعدها وارد دنیای بازیگری شد. وی پس از رسیدن به شهرت نسبی با یک کافه دار سرشناس به نام پل اشنایدر آشنا شده و علی رغم هشدارهای دوستانش مبنی بر مشکلات رفتاری اشنایدر با وی نامزد نمود. وی از زمان کودکی اشنایدر را می شناخت و در زمان نوجوانی که اشنایدر 26 سال داشت روابطش را با وی آغاز نمود. بعد از مدتی در نتیجه ی رفتارهای سختگیرانه و خشونت آمیز اشنایدر، دوروتی با پیتر بوگدانوویچ که کارگردانی بسیاری از فیلم های اصلی او را بر عهده داشت وارد رابطه شد.
دوروتی استراتن
اما بعد از این که اشنایدر یک کارآگاه خصوصی برای تعقیب دوروتی استخدام کرد دوروتی به روابطش با بوگدانوویچ پایان داده و رابطه اش با اشنایدر را از سر گرفت.. در 14 آگوست سال 1980، این دو در خانه ای که روزگاری در کنار هم در آن زندگی می کردند ملاقات کرده تا در مورد طلاقی توافقی و مسالمت آمیز صحبت کنند. بعد از اینکه کارآگاه خصوصی اشنایدر به دکتر استفان کوشنر که در یکی از طبقات خانه سکونت داشت اطلاع داد که ساعاتی است نمی تواند با اشنایدر تماس بگیرد وارد خانه شده و با جنازه ی عریان اشنایدر و دوروتی مواجه شد. ظاهراً اشنایدر پس از قتل دوروتی 20 ساله به جنازه او تجاوز کرده و سپس به زندگی خود نیز پایان داده بود.
توپاک شکور یکی از بزرگ ترین نام ها در دنیای موسیقی رپ در دهه 1990 بود که در 7 سپتامبر 1996 زندگی و حرفه موسیقی او به پایان رسید. او پس از ترک یکی از مسابقات بوکس مایک تایسون در لاس وگاس همراه با یکی از دوستانش به یک کلوب شبانه می رفت. در طول مسیر و در حالی که اتومبیل آن ها پشت چراغ قرمز متوقف شده بود، یک اتومبیل کادیلاک کنار آن ها قرار گرفته و سرنشینان آن پس از پایین کشیدن شیشه خودرو به سمت توپاک تیراندازی کردند.
توپاک شکور
در این تیراندازی دو گلوله به سینه، یکی به بازو و یکی نیز به پهلوی توپاک اصابت کرد. بعد از انتقال سریع به بیمارستان و پس از چند بار تلاش ناخودآگاهانه ی او برای بلند شدن از روی تخت، توپاک شکور به کما فرو رفت. 6 روز پس از ماجرا وی به دلیل خونریزی داخلی و در سن 25 سالگی درگذشت. تا به امروز هیچ کسی به دلیل قتل توپاک دستگیر نشده هرچند پرونده ی او همچنان مفتوح باقی مانده است. بسیاری بر این باورند که این قتل توسط رقبای وی در دنیای رپ برنامه ریزی شده بود.
بعد از جدایی در سال 1992، اُ جی سیمپسون و نیکول سیمپسون بارها سعی کردند که بار دیگر با هم کنار بیایند اما بعد از سال ها اتهامات مربوط به بدرفتاری و داشتن روابط خیانتکارانه، آن ها دیگر نمی توانستند با هم زندگی کنند. از این رو وقتی که در صبح 13 ژوئن 1994 جنازه ی نیکول و دوستش ران گولدمن در مقابل آپارتمانش در لس آنجلس که به وحشیانه ترین شکل ممکن با ضربات چاقو به قتل رسیده بودند پیدا شد، شوهر سابق عجیب و غریبش مظنون اصلی به شمار می آمد. ضربات متعدد چاقو از ناحیه سر و گردن به نیکول وارد شده و نشانه هایی از ضربات چاقو در هنگام دفاع از خود روی دست های او دیده می شد.
نیکول براون سیمپسون
دوستش نیز ضربات متعددی را در ناحیه سینه، شکم و پهلوی چپ داشت که منجر به مرگ او شده بود. در یکی از طولانی ترین و بحث برانگیز ترین دادگاه های تاریخ، اُ جی سیمپسون در مرگ نیکول و ران بیگناه شناخته شده و آزاد شد. اما بعد از مدتی در نتیجه ی شکایتی دیگر از طرف خانواده ی ران گولدمن وی گناهکار شناخته شده و به پرداخت 33 میلیون دلار خسارت به این خانواده محکوم گردید. اٌُ جی سیمپسون اکنون به جرم سرقت مسلحانه در هتلی در لاس وگاس در سال 2007 در زندان به سر می برد.
در ژوئن سال 2016، کریستینا گریمی 22 ساله که خواننده ای جوان بود در کنسرتش در اورلاندو مورد اصابت گلوله قرار گرفت. در واقع زمانیکه وی داشت به گروهی از طرفدارانش امضا می داد، کوین جیمز لویبل 27 ساله اهل سنت پیترزبورگ فلوریدا به وی نزدیک شده و شلیک کرد.
کریستینا گریمی
مارکوس، برادر کریستینا، خیلی سریع با مهاجم درگیر شده و او را نقش بر زمین کرد اما وی توانست خود را رها کرده و با شلیک گلوله ای به زندگی خود پایان دهد. کریستینا سریعاً به بیمارستان منتقل گردید اما در نتیجه جراحات جان سپرد.
قتل ربکا شیفر یکی از ترسناک ترین قتل ها در هالیوود به شمار می آید زیرا این موضوع در نتیجه ی موضوعی به وقوع پیوست که سلبریتی های امروزی نیز هنوز با آن مواجه هستند: تعقیب کنندگان. بعد از این که وی توانست با حضور در سریال ها و فیلم های تلویزیونی نامی برای خود دست و پا کند، این ستاره ی 21 ساله مورد توجه دیوانه وار یکی از طرفدارانش به نام رابرت جان باردو قرار گرفت. وی نامه های زیادی برای شیفر نوشت که یکی از این نامه ها توسط اطرافیان شیفر پاسخ داده شد. وی حتی به لس آنجلس نقل مکان کرده و بارها سعی کرد که در برنامه های زنده مختلف با شیفر ملاقات نماید اما مامورین امنیتی هر بار مانع او می شدند.
ربکا شیفر
بعد از تماشای یکی از فیلم های جدید شیفر که صحنه ای از آن حاوی حضور شیفر به حالت عریان در رختخواب با مرد فیلم بود، باردو خشمگین شده و او را «یکی دیگر از روسپیان هالیوود» خطاب قرار داد. در 18 جولای 1989، رابرت بعد از بدست آوردن آدرس منزل ربکا شیفر برای آخرین بار به لس آنجلس سفر کرده و بعد از به صدا درآوردن زنگ در با شیفر روبرو شد. بعد از مکالمه ای کوتاه بین این دو، شیفر از او خواست که دیگر به آن جا باز نگردد. باردو نیز آن جا را ترک کرده و به یک رستوران در همان حوالی رفت اما یک ساعت بعد بازگشته و بار دیگر زنگ خانه شیفر را به صدا درآورد. شیفر بار دیگر در را باز کرده و این بار باردو با درآوردن طپانچه ای از داخل یک بسته کاغذی از فاصله ی نزدیک به او شلیک کرد.یکی از همسایه ها با پلیس تماس گرفته و نیم ساعت پس از انتقال شیفر به بیمارستان اعلام شد که وی درگذشته است. باردو روز بعد در حالی که در ترافیک گیر افتاده بود و حرکات عجیبی انجام می داد با گزارش مردم دستگیر شد و پس از محاکمه به خاطر قتل عمد به حبس ابد بدون امکان تجدیدنظر خواهی محکوم شد.
جیانی ورساچه یک طراح لباس و مد معروف ایتالیایی که در سن 50 سالگی به قتل رسید. در 15 جولای سال 1997، بعد از یک پیاده روی صبح گاهی در حال بازگشت به عمارت مجللش در میامی بود که نزدیک در خانه اش توسط مردی به نام اندرو کانانان، از ناحیه سر مورد هدف دو گلوله قرار گرفته و در دم جان سپرد. 8 روز بعد اندرو در جریان تعقیب و گریز با پلیس در خانه ی قایقی اش خودکشی کرد.
جیانی ورساچه
بعدها مشخص شد که اندرو یک قاتل سریالی فعال بوده که در ماه های قبل از کشتن ورساچه نیز دستکم 5 نفر را به قتل رسانده بود. با خودکشی اندرو انگیزه ی او از قتل ورساچه برای همیشه نامعلوم باقی ماند.
ناتالی وود از یک کودک بازیگر به بازیگری بالغ و سرشناس تبدیل شد که فیلم های مشهوری مانند «شورش بدون دلیل» (Rebel Without a Cause) را در کارنامه داشت اما آینده درخشان او در تاریخ 28 نوامبر 1981 و به دلیل غرق شدن اسرارآمیز او در طی یک سفر تفریحی دریایی دوران تعطیلات به جزیره کاتالینا به یکباره پرپر شد. وی در این روز همراه با شوهرش، رابرت واگنر، همبازی اش در فیلم «مکاشفه مغزی» (Brainstorm)، کریستوفر واکن، و دنیس داورن، کاپیتان قایق مشغول خوشگذرانی بود. جنازه وی یک روز بعد در حالی که دو کیلومتر دورتر از قایق روی آب شناور مانده بود توسط پلیس پیدا شد. کالبدشکافی نشان داد که کبودی هایی روی بدن او وجود داشته و برش نسبتاً کوچکی نیز روی گونه ی او وجود دارد. بعد از این که واگنر اعلام کرد که وی شب حادثه خواب بوده و ناتالی در رختخواب حضور نداشته، پلیس مرگ او را تصادف اعلام نمود.
ناتالی وود
از آن جایی که وی به شدت مست بوده و نشانه هایی از دو نوع قرص آرام بخش در بدن او یافت شد کارآگاهان به این نتیجه رسیدند که وود تعادل خود را از دست داده و به درون آب افتاده است. در سال 2011 و بعد از این که دنیس داورن اعلام کرد که در طول تحقیقات اولیه به پلیس دروغ گفته است بار دیگر پرونده به جریان افتاد. وی گفت که شب قبل از حادثه بین ناتالی و شوهرش دعوای شدیدی رخ داده و او واگنر را مسئول قتل وود می داند. اما علی رغم تحقیقات نه ماهه عامل مرگ وی همچنان مشخص نشده باقی مانده و واگنر همچنان بر بی گناهی خود اصرار دارد. کریستوفر واکن نیز به ندرت در مورد این حادثه صحبت کرده است.
ماروین گای یکی از خوانندگان برجسته دهه ی 1960 بود که علیرغم شهرت در دنیای موسیقی، زندگی خصوصی پرآشوب و دردسرسازی داشت. ادعا می شد که وی بعد از بدرفتاری های پدرش در دوران کودکی به شدت از او متنفر بود و در روز اول آوریل 1984 نیزبرای پایان دادن به درگیری فیزیکی بین پدر و مادرش میانجیگری کرده است. چند دقیقه پس از پایان ماجرا پدر ماروین، وارد اتاق پسرش شده و با شلیک سه گلوله به سینه اش به زندگی او پایان داد.
ماروین گای
بدین ترتیب تنها یک روز قبل از جشن تولد 45 سالگی اش، ماروین گای مشهور در اثر جراحات وارده در بیمارستان درگذشت. پدرش بلافاصله به جرم قتل عمد دستگیر شد اما بعد از این که مشخص گردید پدرش به یک تومور مغزی دچار شده و کالبدشکافی نیز نشان داد که ماروین در هنگام حادثه مقدار زیادی مواد مصرف کرده بود دادگاه در حکم او تخفیف قانل شد. در نهایت وی به 6 سال زندان و دوری از همسرش محکوم گردید و در سال 1998 در یک مرکز نگهداری از سالمندان درگذشت.
لانا کلارکسون یک بازیگر خوش آتیه بود که در دهه ی 1980 در فیلم های کم هزینه بازی می کرد اما بعد از ورود به دهه چهارم زندگی، شرایط برای او سخت شد. به همین دلیل وی برای بدست آوردن درآمد بیشتر شغل حراست از منطقه ی ویژه در یک مرکز برگزاری کنسرت زنده و رستورانی بزرگ در لس آنجلس را بر عهده گرفت. صبح سوم فوریه 2003، وی با یک تولید کننده موسیقی به نام فیل اسپکتور در محل کلوب دیدار کرده و وی او را به عمارتش دعوت نمود. این دو سوار لیموزین اسپکتور شده و پس از رسیدن به عمارت او و در حالی که راننده بیرون منتظر مانده بود وارد خانه شدند.
لانا کلارکسون
حدود یک ساعت بعد راننده صدای شلیک گلوله شنیده و اسپکتور در حالی که یک اسلحه در دست داشت در حال ترک خانه از در پشتی و با عجله فراوان دیده شد. وی بعدها ادعا کرد که لانا با قرار دادن اسلحه در دهانش به طور اتفاقی خودکشی کرده است. وی دو بار محاکمه شده و در نهایت به 19 سال زندان محکوم گردید و تا سن 88 سالگی اجازه تجدیدنظر خواهی نخواهد داشت.
در طول زندگی طولانی حرفه ای در هالیوود، کاری نبود که باب کرین انجام نداده باشد. وی کارهای زیادی را به عنوان بازیگر، مجری رادیویی، نوازنده درام و دی جی تجربه کرده بود اما در سال 1987 همه این خلاقیت ها برای همیشه به پایان رسید. در زمان مرگ وی در حال اجرای یک نمایشنامه در استاکس دیل آریزونا بود. بعد از آن که وی در یک قرار ملاقات ناهار با همبازی اش، ویکتوریا آن بری، حاضر نشد ویکتوریا خود را به آپارتمانش رساند و با جنازه ی او روبرو گردید. پلیس بر این باور بود که وی با پیچاندن سیم برق به دور گردن و ضربات پایه دوربین به قتل رسیده است.
باب کرین
بعد از تماشای برخی از فیلم هایی که توسط خود باب گرفته شده بود پلیس به دوستش، جان کارپنتر مشکوک شد. جان قبل از قتل باب برای ملاقات با وی با هواپیما به آریزونا سفر کرده بود و بعد از بررسی خودروی او نشانه هایی از خون باب در آن پیدا شد. از آن جایی که در آن زمان تست دی ان ای وجود نداشت پلیس نتوانست مدارک کافی برای متهم کردن کارپنتر ارائه نماید تا این که در سال 1992 وی بار دیگر به دادگاه کشانده شد اما دادگاه وی را قاتل دوستش ندانست. هنوز هم پرونده مرگ او حل نشده باقی مانده است.
فیل هارتمن یکی از دوست داشتنی ترین بازیگران زمان خود به شمار می آمد. وی با فیلم های کمدی و مجری گری در یکی از مشهورترین برنامه های تلویزیونی زنده (برنامه زنده شنبه شب) خود را به عنوان یک کمدین شناخته شده مطرح کرده بود. او در سال 1987 با مدل و بازیگری به نام برین اومدال ازدواج کرده و نتیجه ی ازدواج این دو پسری به نام شان و دختری به نام بیرگن بود. بر اساس شایعات اومدال به شهرت شوهر خود حسودی کرده و وقتی تلاش های او برای رسیدن به شهرت و اعتباری مشابه شکست خورد به مشروبات الکلی و مواد مخدر روی آورد.
فیل هارتمن
وی بارها مورد درمان قرار گرفت تا این که در ساعات اولیه روز 28 می 1998 همه چیز به نقطه ی بی بازگشتی رسید. فیل بعد از یک درگیری لفظی شدید با همسرش در مورد اعتیاد او به مواد مخدر به رختخواب رفت. کمی بعد از ساعت 3 نیمه شب، برین وارد اتاق خواب شده و با اسلحه کمری سه بار به شوهرش شلیک کرد، دو گلوله در سر و یک گلوله دیگر نیز در قسمت پهلو. بعد از قتل وی سوار ماشین شده و خود را به خانه دوستش ران داگلاس رسانده و به قتل فیل اعتراف کرد. بعد از این که این دو به خانه فیل بازگشته و داگلاس با جنازه ی فیل مواجه شد با پلیس تماس گرفت. سپس قبل از رسیدن پلیس برین خود را در دستشویی محبوس کرده و بعد از مدت کوتاهی با قرار دادن اسلحه در دهان و کشیدن ماشه به زندگی خود پایان داد.