شواهد اولیه نشان میداد جسد متعلق به کامران ۴۸ساله است که در درگیری با برادر زن سابقش و با ضربات متعدد چاقو به قتل رسیده است.
به دستور بازپرس ویژه قتل به پزشکی قانونی فرستاده شد و تحقیقات برای بازداشت عامل قتل که پرهام نام داشت آغاز شد. چند روز از حادثه گذشت تا اینکه متهم دستگیر شد. او به پلیس آگاهی منتقل شد و تحت بازجویی قرار گرفت.
پرهام در همان بازجوییهای اولیه به قتل شوهر خواهر سابقش اعتراف کرد و گفت: «مقتول بدهکار بود، اما طلبش را پرداخت نمیکرد. از طرفی به خاطر جدایی از خواهرم از او کینه داشتم. روز حادثه مقابل خانهاش رفته بودم تا طلبم را بگیرم، اما او فحاشی کرد. من هم عصبانی شدم و او را با ضربات چاقو کشتم.»
بعد از اقرارهای متهم، وی بعد از بازسازی صحنه جرم راهی زندان شد و پرونده با صدور کیفرخواست به دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد. مرد جوان در وقت رسیدگی مقابل هیئت قضایی شعبه یازدهم دادگاه به ریاست قاضی حشمتیان قرار گرفت. با اعلام رسمیت جلسه، نماینده دادستان متن کیفرخواست را قرائت کرد. سپس تنها اولیای دم که مادر مقتول بود در جایگاه ایستاد و درخواست قصاص کرد. در ادامه متهم به جایگاه رفت و با قبول اتهامش در شرح ماجرا گفت: «کامران چند سال قبل به خواستگاری خواهرم آمد و آنها با هم ازدواج کردند. او در همان روزهای اول رفتار خوبی با خواهرم نداشت و مدام با هم درگیر بودند. کامران نه تنها رفتار خوبی نداشت، شغل و درآمد کافی هم نداشت. همه این مشکلات دست به دست هم داد تا بالاخره خواهرم از زندگی با کامران خسته شد و طلاقش را گرفت.»
متهم ادامه داد: «قبل از جدایی، کامران از من چهار میلیون تومان قرض گرفتهبود، اما هر بار طلبم را میخواستم از پرداخت آن طفره میرفت. وقتی طلاق خواهرم را داد خیلی او را نمیدیدم به همین خاطر بدهی ماند تا روزی با او تماس گرفتم و پولم را خواستم. او در جوابم گفت بیکار است و نمیتواند بدهیاش را بپردازد. با اصرارهای من سرانجام مادرش ۳میلیون و ۸۰۰ هزار تومان به حسابم واریز کرد، اما ۲۰۰ هزارتومان آن ماند. تماسها فایده نداشت به همین دلیل روز حادثه تصمیم گرفتم مقابل خانهاش بروم تا در این باره با هم صحبت کنیم.»
متهم درباره قتل گفت: «آن روز وقتی مقابل خانه کامران رفتم زنگ زدم و او پایین آمد. وقتی حرف مابقی طلبم را زدم او عصبانی شد و شروع به فحاشی کرد. با این رفتار و کینهای که از قبل داشتم کنترل اعصابم را از دست دادم و دست به چاقو شدم. سپس ناخواسته چند ضربه به او زدم.»
او در آخر گفت: «باور کنید قصد کشتن مقتول را نداشتم. آن روز برای گرفتن مابقی طلبم به خانه مقتول رفته بودم، اما او فحاشی کرد و مرا عصبانی کرد به همین خاطر دست به چاقو شدم. از طرفی نمیدانستم او ازدواج کرده است. آن روز وقتی با مقتول درگیر شدم صدای زن جوانی را شنیدم که در دادسرا فهمیدم او همسر مقتول است.» متهم در پاسخ به سئوال هیئت قضایی درباره حمل چاقو با ادعای اینکه قصد قتل نداشتهاست، گفت: «با شناختی که از کامران داشتم فکر درگیری را میکردم به همین دلیل چاقویی همراه بردم تا حین درگیری از خودم دفاع کنم.» در پایان هیئت قضایی متهم را به اتهام قتل عمد به قصاص و پرداخت دیه محکوم کرد.
به این ترتیب متهم با تأیید این حکم در صورتیکه نتواند رضایت اولیایدم را جلب کند در آستانه مرگ قرار خواهد گرفت.