صالحه رامین در آلمان متولد شده است ، او هر گونه استفاده از رانت و حمایت پدر را قضاوت مردم دانست ، در شبکه اجتماعی بدین صورت نوشته است که کارش را از کار در داروخانه شروع کرده و با تلاش خود به این نقطه رسیده است ، یاسین رامین ( همسر مهناز افشار ) نیز به علت پرونده ورود شیرخشک های فاسد و همچنین حواشی اش با همسرش سالها تیتر یک اخبار بود .
انتشار عکس های مدلینگ صالحه رامین در کنار حواشی تازه مهناز افشار و یاسین رامین، باعث توجه کاربران شبکههای اجتماعی به خانواده رامین شده، البته ما عکسهای منتشر شده در توئیتر و اینستاگرام را نمیتوانیم منتشر کنیم اما خب برخی واکنشها خصوصا اهالی رسانه که از «رامین» خاطرات ناگواری دارند را اینجا گذاشتیم :
مستوره نصیری (روزنامهنگار) در توئیتر خود در اینباره نوشت: هرآنچه برای دختر و پسر محمدعلی رامین مینویسند، به چشم ما خوب است، خصوصا تصاویر دخترش. معاون مطبوعاتی بود، یک روز آمد بازدید روزنامه ما، با توصیه و تذکر قبلی، سر هر سرویس که میآمد، همه یکدور دستشان را دور مقنعه میکشیدند که موها برود زیر مقنعه تا خاطر رامین مکدر نشود. در بازدید از تحریریهها تذکر حجاب میداد. زندگی شخصی اینها، فرزندانشان و همه کس و کارشان تا وقتی روالشان در ظاهر این است، به همه مربوط است. روزنامه اعتماد دوبار توقیف شد. یک بار در سال ۸۸ و یکبار بعد از آن. بعد انتخابات ۸۸، آقای رامین وقتی معاون مطبوعاتی شد یک روز بعدازظهر به روزنامه اعتماد آمد. خبرنگاران چند سوال تند از رامین پرسیدند که رامین عصبانی شد و با قهر آنجا را ترک کرد.
مهدی افروزمنش (روزنامهنگار) نیز در اینباره نوشت: محمدعلی رامین،مدیرکل مطبوعات وزارت ارشاد احمدینژاد سال ۸۸آمد فرهیختگان، با چشمهای براقِ و توپی پُر، افاضاتی کردند به همراه چند تذکر حجاب و در نهایت خبرنگاران را مشتی “دلقک” خواند. رفته و نرفته با همکاری محمدی(مدیرمسئول روزنامه) یک یک معترضان را اخراج کردند.
مریم جعفری (روزنامهنگار) نیز خاطرهی دیگری از دوران معاونت رامین نوشت: تشريف آوردن «ايلنا» ماها كه حاضرنشديم مقنعه سر كنيم،اما فرمودند،چرا از لوگوي آژانس بيناللمي انرژي اتمی استفاده ميكنيد،براي اين طرح از سمبل ستاره داوود الهام گرفته شده! زماني كه شنيدن،وقتي اين سمبل رو اسكانس پنج هزار تومني هست،ديگه استفاده ازش چه اشكالي داره، سكوت عجيبي حاكم شد!
کاربران اما بیشتر درگیر آن وجه از ماجرا هستند که به آقازادگی و این مسائل مربوط است، تغییر نگرش فرزندان مسئولان نظام، نکته چشمگیر گلایه کاربران است:کاربری با نام سینا برخلاف غالب نظرات این روزهای شبکههای اجتماعی نوشت: من شخصا رابطه پدر و فرزندی رو تو این موارد درک نمی کنم. اگه دفاع محسوب نشه حرفم که نیست، نمی دونم چرا عجیب به نظر میاد اگه یه بچه ای خط فکری متفاوتی از پدر مادرش داشته باشه؟ مگه همه باید دنباله رو پدر مادرشون باشن؟ چرا نباید بچه هاشون رومستقل دید؟
کاربری دیگری به نام پلاتینیوم هم مثل سینا سعی کرده متفاوت بنویسد: دوس داشتید چیکار کنه؟سر دخترشو بزنه یا بندازتش زندان؟ تو ایران خیلی پیش میاد که فرزند ادم شبیه خود ادم نباشه و همیشه هم فرزنداشونو به خاطر کارای پدرش هیت میکنید در حالی که خودتونم میدونید قضیه خانوادگی خیلی پیچیده تر ازینه که بشه جاج کرد.
رضا کیانیان با انتشار عکسهایی از صالیا رامین، دختر محمدعلی رامین، معاون مطبوعاتی و اطلاعرسانی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در دولت نهم و دهم که به گفته خودش طراح لباس است و دلش میخواهد لباسهایی را که طراحی میکند، روی تن خودش هم ببینند، از آنچه دورویی، تظاهر و ریاکاری خواند ابراز انزجار کرد.
صالیا رامین با ارسال پیامی برای کیانیان که در بخشی از آن چنین نوشته بود: «من بهتر از هرکسی میدانم که در این شهر فرزند محمدعلی رامین بودن و این طور لباس پوشیدن و فعالیت کردن چه هزینهای دارد چون هزینهاش را سالهاست که با پوست و استخوانم دادهام اما من هم مثل هر آدم دیگری در این جهان، انتخاب نکردم که در چه خانوادهای به دنیا بیایم. پدرم چه کسی باشد و ایدئولوژیاش چه باشد. ولی راه و رسم زندگیام را از زمانی که دیگر بزرگ شدم و زورم رسید خودم انتخاب کردم و خواهم کرد.» از این اتهام اعلام برائت کرد.
در ادامه رضا کیانیان چنین نوشت: «این پیام را خانم صالیا رامین برایم فرستادند. پس از این که چند تا از عکسهاشان را به عنوان دختر آقای رامین استوری کردم. دختر آقای محمدعلی رامین، مشاور و همنفس آقای محمود احمدینژاد. نامه را روی صفحه گذاشتم که همه بتوانند بخوانند. من بعد از خواندن نامه ایشان لازم دیدم از ایشان عذرخواهی کنم. چون هرکس هرچه بگوید من میپذیرم، مگر خلافش ثابت شود. خانم صالیا! من به شما تهمت دورویی نزدم. خطابم به پدر شما بود. من فکر میکردم شما هم مثل دیگر فرزندان آنها که چون به خلوت میروند، آن کار دیگر میکنند هستید و در سایه رانت پدر به جایی رسیدید. ولی حالا که از خودتان گفتید و سختیهایی که از دختر ایشان بودن، کشیدید، با شما همدل شدم. اما نکبتی که در دوره پدر شما و رییسشان، بر سرم آوار شد را هرگز فراموش نمیکنم و فکر نمیکنم تاریخ هم فراموش کند. اگر شما در سایه ایشان بزرگ نشدید و رشد نکردید و هرچه هستید با کوشش مضاعف خودتان به دست آوردید ، قابل احترامید. من و بسیاری از سینماگران، بسیاری از هنرمندان، بسیاری از نویسندگان، بسیاری از روزنامهنگاران… زخمخورده مشاورههای پدر شما به رییسشان هستیم. زخمهایی که هنوز تازهاند.»