این یادگاریها نشانههای محسوسی هستند که خاطرات رابطه را به یادمان میآورند. مجراها و مسیرهایی در حافظه شکل میدهند که در نهایت به خاطرات ریزودرشت رابطه ختم میشوند. وقتی این یادگاریها در معرض دیدمان نباشد، مشخصا احتمال این رخداد هم کمتر میشود. خاطرات رابطه عاطفی مثل هر تجربهٔ دیگری در زندگی در ذهنمان باقی میمانند و راه گریزی از آنها نیست؛ اما با کنارگذاشتن اشیا و یادگاریهایی که این خاطرات را زنده میکنند، میتوانیم کمتر به گذشته فکر کنیم.
شاید بعدها دوست داشته باشید نگاهی به این یادگاریها بیندازید؛ پس بهتر است از دورریختن یا سوزاندنشان منصرف شوید، حتی اگر فکر میکنید با این کار حالتان بهتر میشود و مرهم زخمی پیدا میکنید.
گاهی بعد از پایان رابطه عاطفی دلمان برای کسی تنگ میشود که زمانی بود و حالا نیست. مدام به این فکر میکنیم که برگشتن به روال سابق و ادامهٔ رابطه دیگر غیرممکن است. در چنین شرایطی بهتر است سعی کنیم تجربه یا خاطرهای ناخوشایند از رابطه را به یاد بیاوریم. شاید اتفاقی که باعث شد رابطه به پایان برسد و تداوم پیدا نکند بهترین انتخاب باشد. هر زمان احساس نیاز کردید، بهسراغ این خاطره بروید. این خاطره به یادمان میآورد که چرا رابطه تمام شد.
اما کسانی هم هستند که بعد از پایان رابطه عاطفی، تقریبا هر وقت به گذشتهٔ رابطه فکر میکنند، آسیب و رنجی را به یاد میآورند که بهخاطر شخص دیگر متحمل شدهاند. برای کمرنگ کردن این خاطرات و رهایی از آنها، سعی کنید اتفاقها و تجربههایی را در ذهن بیاورید که عیبها و پیچیدگیهای انسانی طرف دیگرِ رابطه را به ذهن بیاورند. این خاطرات جزئیتر هستند و بهیادآوردنشان به زحمت بیشتری نیاز دارد. با فکرکردن به آنها و کنارگذاشتن خاطرات پررنگتر برای مدتی کوتاه، میتوان به نوعی تعادل رسید و تا حدی از رویدادهای ناخوشایندی که در رابطه تجربه شدهاند رهایی پیدا کرد.
ما در ذهنمان کسانی را که روزگاری در زندگیمان بودهاند، بهفراخور نقشی که داشتهاند، یا ستایش میکنیم یا به باد انتقاد میگیریم. برفرض، اگر دلمان برای کسی تنگ شده باشد، تصاویر مثبت و خوبی از او در ذهنمان مجسم میشوند؛ در سوی دیگر اگر از دست کسی عصبانی باشیم، تصاویری به ذهن میآیند که این عصبانیت را تأیید کنند. وظیفهای که ما در این میان به عهده داریم این است که اجازه ندهیم افسار این خاطرات و تصاویر از دستمان خارج شود و با کمی واقعبینی بیشتر، آنها را متعادل کنیم: یعنی اینکه نه کسی را تا سر حد خدایی در ذهن بزرگ کنیم و نه کسی را مدام بکوبیم و به باد انتقاد بگیریم؛ به یاد داشته باشیم که همه انسان هستند و هیچ آدمی بیعیبونقص نیست. تنها در این صورت است که میتوان از تداومیافتن خاطرات افراطی رها شد.
این کار دو مزیت دارد: اول اینکه خودِ پیش از شروع رابطه را به یادتان میآورد؛ مزیت دوم اینکه بهمرور، خاطرات آن دوران در ذهنتان قوت میگیرند و تا حدودی جای بعضی از خاطرات بعد از پایان رابطه را میگیرند.
نیازی نیست جای خیلی دوری بروید. نشانههای محیط اطراف نقش بسزایی در زندهکردن خاطرات و تصاویر رابطه دارند، بهویژه اگر تازه از طرف مقابل جدا شده باشید. با سفرکردن میتوانید از تأثیر این نشانهها کم کنید. اگر به هر دلیلی قادر به مسافرت کردن نیستید، بهجایش خواندن یک کتاب تازه را شروع کنید.
قرار نیست این تغییرْ بزرگ و قابلملاحظه باشد. کارهای سادهای مثل عوضکردن مسیر هرروزهای که از آن به سر کار میروید یا ایجاد تغییراتی جزئی در چگونگی انجامدادن و رسیدگی به کارها و وظایف روزمره، میتواند برای رسیدن به نتیجهٔ دلخواه کافی باشد. همین کارهای جزئی بهشکل سالمی الگوهای روزانهٔ بهیادآوردن خاطرات را عوض میکند. به این صورت از دست بعضی تصویرهای ناخوشایند بهجامانده از پایان رابطه رهایی پیدا میکنید.
هر وقت بهطور ناخواسته تصویر خاطرهای در ذهنتان مجسم شد، بهدنبال خاطره دیگری بگردید که ارتباطی به خاطره مذکور نداشته باشد و به آن فکر کنید. روی خاطره جدید، بهعنوان جایگزین سودمند خاطره قبلی متمرکز شوید. با این کار نهتنها میتوانیم از دست خاطرهٔ ناخوشایند رهایی پیدا کنیم، بلکه به آن اجازه شاخوبرگ پیداکردن هم نمیدهیم و پیش از آنکه خاطرات مرتبط با آن فرصت زندهشدن پیدا کنند، کنار گذاشته میشود.
اما چرا باید بهدنبال جایگزین باشیم؟ واقعیت این است که اگر آگاهانه و فعالانه بخواهیم خاطرهای را از ذهن بیرون کنیم، باید جایگزینی برایش در نظر بگیریم. اگر چنین نکنیم، نهتنها موفق بیرونراندن آن خاطره از ذهنمان نخواهیم شد، بلکه موجب تقویت اثرش هم خواهیم شد. به بیان بهتر، تمرکز بر روی فکرنکردن به چیزی بخصوص، راه دیگری برای فکرکردن به آن است. باید سعی کنیم بهجای انکارکردن خاطرهٔ ناخواسته، بهدنبال جایگزینی برای آن و پرتکردن حواسمان باشیم.
بعد از پایان یک رابطه عاطفی بیشتر ما میل به بیتحرکی پیدا میکنیم. این بیتحرکی باعث میشود به گذشته فکر کنیم و خاطرات بهمرور زنده میشوند. در چنین مواقعی باید سعی کنیم خودمان را با کاری سرگرم نگه داریم تا این احتمال را کمتر کنیم. تمرین ایروبیک انتخاب مناسبی برای این منظور است: هم ذهنمان را از خاطرات خالی میکند و هم باعث تقویت روحیه میشود. البته الزاما منظور ما ورزش کردن نیست؛ بلکه با هر کاری که سرتان را گرم میکند، خودتان را مشغول کنید و از بیتحرکی دوری کنید.
خاطرات به انواع مختلف بر ما تأثیر میگذارند: گاهی چیزی را به ما تلقین میکنند، گاهی برایمان آزاردهنده هستند و گاهی آرامش خاطر میآورند. فکرکردن و مجسمشدن تصویر خاطرات تا حدودی به ناخودآگاه ما ارتباط پیدا میکند. باید سعی کنیم با ایجاد تغییراتی جزئی در زندگی روزمره از تأثیر مضر حافظه بر روی بهره وری کم کنیم و تا جایی که برایمان مقدور است کنترل آن را به دست بگیریم. تنها در این صورت است که میتوان پسلرزههای بعد از پایان یک رابطه عاطفی را تاب آورد و با خاطرات آن کنار آمد.