گفتم ای سلطان خوبان رحم کن بر این غریب
گفت در دنبال دل ره گم کند مسکین غریب
گفتمش مگذر زمانی گفت معذورم بدار
خانه پروردی چه تاب آرد غم چندین غریب
خفته بر سنجاب شاهی نازنینی را چه غم
گر ز خار و خاره سازد بستر و بالین غریب
ای که در زنجیر زلفت جای چندین آشناست
خوش فتاد آن خال مشکین بر رخ رنگین غریب
مینماید عکس می در رنگ روی مه وشت
همچو برگ ارغوان بر صفحه نسرین غریب
بس غریب افتاده است آن مور خط گرد رخت
گر چه نبود در نگارستان خط مشکین غریب
گفتم ای شام غریبان طره شبرنگ تو
در سحرگاهان حذر کن چون بنالد این غریب
گفت حافظ آشنایان در مقام حیرتند
دور نبود گر نشیند خسته و مسکین غریب
حد اعتدال را رعایت کن و از افراط و تفریط دوری جوی . در جمعی وارد شده ای که احساس تنهایی می کنی ، و این امر تو را زجر می دهد . سعادت در چند قدمی ات قرار دارد که به آن می رسی، لطف خداوند نیز شامل حالت خواهد شد . برای امر خیر، قدری تامل کن .
خانه پرورد : ناز پرورده
سنجاب شاهی : بستری که از پوست سنجاب برای پادشاه درست می کردند .
خاره : سخت
مورخط: زلف یار تشبیه شده به خطی که مورچگان به هنگام حرکت به وجود می آورند که به سیاهی می زند .