هزار جهد بکردم که یار من باشی
مرادبخش دل بیقرار من باشی
چراغ دیده شب زنده دار من گردی
انیس خاطر امیدوار من باشی
چو خسروان ملاحت به بندگان نازند
تو در میانه خداوندگار من باشی
از آن عقیق که خونین دلم ز عشوه او
اگر کنم گلهای غمگسار من باشی
در آن چمن که بتان دست عاشقان گیرند
گرت ز دست برآید نگار من باشی
شبی به کلبه احزان عاشقان آیی
دمی انیس دل سوکوار من باشی
شود غزاله خورشید صید لاغر من
گر آهویی چو تو یک دم شکار من باشی
سه بوسه کز دو لبت کردهای وظیفه من
اگر ادا نکنی قرض دار من باشی
من این مراد ببینم به خود که نیم شبی
به جای اشک روان در کنار من باشی
من ار چه حافظ شهرم جوی نمیارزم
مگر تو از کرم خویش یار من باشی
برای دیدن او شتاب زده عمل می کنی و احساس دوست داشتنش تمام وجودت را احاطه کرده است . شب و روز در فکر او هستی تا او مونس، همدم ، میاندار ، سوگوار ، امیدوار و درکنار تو باشد . ولی گاهی اوقات موقعیت اقتضا نمی کند که عاشق به راحتی در کنار معشوق قرار گیرد. همان طور که بیشتر عاشقان نامدار آنچنان که باید به هم نرسیده اند، مانند لیلی و مجنون ، شیرین و فرهاد ،رومئو و ژولیت، میر و گوهر ، ویس و رامین و نظایر اینها. شهرت آنان بیشتر به سبب تحمل سختیهایی است که آنان به دوش کشیده اند . او می آید و دیدارتان تازه می گردد.
هزار جهد کردم : بسیار تلاش کردم
خسروان : شاهان
آن عقیق : مراد لب یار
حزان : غمها، اندوه ها
انیس: همدم
غزال: آهوی درشت چشم ، در مقابل مارال که آهوی سیاه چشم است ، غزاله خورشید به معنی آهوی فروزان است .