نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشی
که بسی گل بدمد باز و تو در گل باشی
من نگویم که کنون با که نشین و چه بنوش
که تو خود دانی اگر زیرک و عاقل باشی
چنگ در پرده همین میدهدت پند ولی
وعظت آن گاه کند سود که قابل باشی
در چمن هر ورقی دفتر حالی دگر است
حیف باشد که ز کار همه غافل باشی
نقد عمرت ببرد غصه دنیا به گزاف
گر شب و روز در این قصه مشکل باشی
گر چه راهیست پر از بیم ز ما تا بر دوست
رفتن آسان بود ار واقف منزل باشی
حافظا گر مدد از بخت بلندت باشد
صید آن شاهد مطبوع شمایل باشی
برخیز و حرکت کن ، زیرا چهره دنیا تغییر کرده است . زمستان سپری شد و بهار زیبا رسید و تو باید همگام با طبیعت حرکت کنی . تو خود غافل تر از آنی که به تو بگویند چه کار کنی. اگر به هر گوشه ای از طبیعت نگاه کنی، جلوه ای از حق را مشاهده خواهی کرد، پس بی جهت عمرت را بر باد مده و دنبال کسب معرفت باش.
بیم: ترس
واقف : آگاه
قابل باشی …: مهیای شنیدن باشی
مطبوع شمایل : خوش چهره ، مقبول