دوستان وقت گل آن به که به عشرت کوشیم
سخن اهل دل است این و به جان بنیوشیم
نیست در کس کرم و وقت طرب میگذرد
چاره آن است که سجاده به می بفروشیم
خوش هواییست فرح بخش خدایا بفرست
نازنینی که به رویش می گلگون نوشیم
ارغنون ساز فلک رهزن اهل هنر است
چون از این غصه ننالیم و چرا نخروشیم
گل به جوش آمد و از می نزدیمش آبی
لاجرم ز آتش حرمان و هوس میجوشیم
میکشیم از قدح لاله شرابی موهوم
چشم بد دور که بی مطرب و می مدهوشیم
حافظ این حال عجب با که توان گفت که ما
بلبلانیم که در موسم گل خاموشیم
هر چه پیر طریقت به تو می گوید ، همان را انجام بده . آنچه داری قدرش را بدان . فعلا در حالت دودلی می گذرانی و روزگار به وفق مرادت نیست ، ولی صبور باش که خیلی مسایل از راه صبر حل می شود . افسوس گذشته را مخور و بهتر است که به فکر حال و آینده باشی .
نیوشیدن : گوش کردن
ارغنون : نام ساز
لاجرم : ناگزیر
حرمان : بی بهره ، محروم
قدح : پیاله ، جام