در این زمانه رفیقی که خالی از خلل است
صراحی می ناب و سفینه غزل است
جریده رو که گذرگاه عافیت تنگ است
پیاله گیر که عمر عزیز بیبدل است
نه من ز بی عملی در جهان ملولم و بس
ملالت علما هم ز علم بی عمل است
به چشم عقل در این رهگذار پرآشوب
جهان و کار جهان بیثبات و بیمحل است
بگیر طره مه چهرهای و قصه مخوان
که سعد و نحس ز تاثیر زهره و زحل است
دلم امید فراوان به وصل روی تو داشت
ولی اجل به ره عمر رهزن امل است
به هیچ دور نخواهند یافت هشیارش
چنین که حافظ ما مست باده ازل است
در این روزگار دوست مخلص و یکرنگ کمتر یافت می شود . پیدا کردن یار خوب بسیار مشکل می نماید و اگر یافتی لازم است قدرش را بدانی ، به مصداق (پیداکردن دوست آسان است ، منتها نگهداری اش مشکل). برای اینکه راحت بتوانی از مسیر زندگی عبور کنی، باید بار تعلقات دنیوی خود را کم کنی . فرصت را از دست مده و از فرصتها لذت ببر و دست به گیسوی یار بینداز که خوشبختی و بدبختی به ستاره های زهره و زحل بستگی دارد .
خلل : تباهی
سفینه : دفتر شعر
جریده رو : در اینجا به معنی مجرد و تنها برو