دانی که چیست دولت دیدار یار دیدن
در کوی او گدایی بر خسروی گزیدن
از جان طمع بریدن آسان بود ولیکن
از دوستان جانی مشکل توان بریدن
خواهم شدن به بستان چون غنچه با دل تنگ
وان جا به نیک نامی پیراهنی دریدن
گه چون نسیم با گل راز نهفته گفتن
گه سر عشقبازی از بلبلان شنیدن
بوسیدن لب یار اول ز دست مگذار
کآخر ملول گردی از دست و لب گزیدن
فرصت شمار صحبت کز این دوراهه منزل
چون بگذریم دیگر نتوان به هم رسیدن
گویی برفت حافظ از یاد شاه یحیی
یا رب به یادش آور درویش پروریدن
زیارت چهره یار بهترین اقبال است و گدایی کردن در کوی دوست لذت بخش تر از مقام پادشاهی است. تو باید راز و رمز عشق بازی را از بلبلان باغ یاد بگیری . فرصت را از دست مده و از دیدار جمال یار بهره مند شو ، زیرا که دیگر مجالی برای این کار نیست .
دولت و دیدار یار : ملاقات یار برتر از پادشاهی است
خسروی: شاهی
ملول : به ستوه آمده