حالیا مصلحت وقت در آن میبینم
که کشم رخت به میخانه و خوش بنشینم
جام می گیرم و از اهل ریا دور شوم
یعنی از اهل جهان پاکدلی بگزینم
جز صراحی و کتابم نبود یار و ندیم
تا حریفان دغا را به جهان کم بینم
سر به آزادگی از خلق برآرم چون سرو
گر دهد دست که دامن ز جهان درچینم
بس که در خرقه آلوده زدم لاف صلاح
شرمسار از رخ ساقی و می رنگینم
سینه تنگ من و بار غم او هیهات
مرد این بار گران نیست دل مسکینم
من اگر رند خراباتم و گر زاهد شهر
این متاعم که همیبینی و کمتر زینم
بنده آصف عهدم دلم از راه مبر
که اگر دم زنم از چرخ بخواهد کینم
بر دلم گرد ستمهاست خدایا مپسند
که مکدر شود آیینه مهرآیینم
گاهی آدمهای نادرست و دوستان ناباب موجب گمراهی انسان می شوند. نباید تحت تاثیر آنان قرار بگیری . با راهنمایی عقلت راه درست را انتخاب کن و از حیله اطرافیان خود را کنار بکش. همه اسرارت را به آنان مگوی تا بتوانی با خیال راحت راه آینده ات را انتخاب کنی . درون پاکی داری و خوشبختی دیگران را می خواهی ، منتها اطرافیان قدر و ارزش تو را نمی دانند .
حالیا : اکنون ، این زمان
صراحی : جام شراب
دغا : تباهی، خلل، نادرستی،ناراست
متاع : کالا