تو را که هر چه مراد است در جهان داری
چه غم ز حال ضعیفان ناتوان داری
بخواه جان و دل از بنده و روان بستان
که حکم بر سر آزادگان روان داری
میان نداری و دارم عجب که هر ساعت
میان مجمع خوبان کنی میانداری
بیاض روی تو را نیست نقش درخور از آنک
سوادی از خط مشکین بر ارغوان داری
بنوش می که سبکروحی و لطیف مدام
علی الخصوص در آن دم که سر گران داری
مکن عتاب از این بیش و جور بر دل ما
مکن هر آن چه توانی که جای آن داری
به اختیارت اگر صد هزار تیر جفاست
به قصد جان من خسته در کمان داری
بکش جفای رقیبان مدام و جور حسود
که سهل باشد اگر یار مهربان داری
به وصل دوست گرت دست میدهد یک دم
برو که هر چه مراد است در جهان داری
چو گل به دامن از این باغ میبری حافظ
چه غم ز ناله و فریاد باغبان داری
همه چیز برای تو مهیاست و هیچ آرزویی هم نداری ، اما یک چیز کم داری و آن عدم توجه به مستمندان و ضعیفان است. اختیار همه در دست توست و هر حکمی ، فرمانی بدهی لازم اجراست ، پس کمی خود را بررسی و به اطرافیان توجه کن و عاقلانه عمل نما که روال زندگی همیشه یکسان نیست. زندگی دارای فراز و نشیب است . عبادت کن و به خدا توجه داشته باش که سرنوشتی مثل نمرود و … نصیب تو نشود .
بیاض : سفید ، سفیدی
سواد : سیاهی
خط مشکین : سبزه چهره
ارغوان : سرخی چهره.