بیا و کشتی ما در شط شراب انداز
خروش و ولوله در جان شیخ و شاب انداز
مرا به کشتی باده درافکن ای ساقی
که گفتهاند نکویی کن و در آب انداز
ز کوی میکده برگشتهام ز راه خطا
مرا دگر ز کرم با ره صواب انداز
بیار زان می گلرنگ مشک بو جامی
شرار رشک و حسد در دل گلاب انداز
اگر چه مست و خرابم تو نیز لطفی کن
نظر بر این دل سرگشته خراب انداز
به نیمشب اگرت آفتاب میباید
ز روی دختر گلچهر رز نقاب انداز
مهل که روز وفاتم به خاک بسپارند
مرا به میکده بر در خم شراب انداز
ز جور چرخ چو حافظ به جان رسید دلت
به سوی دیو محن ناوک شهاب انداز
همت کن و حرکت و عمل را در هم بیامیز تا از کار خود بهره مند شوی . یاس و ناامیدی را از خود دور کن و به زندگی و آینده خود امیدوار باش که امیدواری موجب رستگاری است . خدمت به خلق یکی از صفات خوب انسانهای نیک است که تو هم از آن بی بهره نیستی . پس در این راه کوتاهی مکن .
شط شراب : نهر باده
شاب : مرد جوان
صواب : درستی
شرار : آتش ، جرقه آتش
دختر رز : باده ، باده انگور
مهل : مگذار ، قرار مده ، از مصدر هلیدن (=هشتن )
محن : سختی
ناوک : تیر، تیر مژگان معشوق
شهاب : پاره آتش