ای پسته تو خنده زده بر حدیث قند
مشتاقم از برای خدا یک شکر بخند
طوبی ز قامت تو نیارد که دم زند
زین قصه بگذرم که سخن میشود بلند
خواهی که برنخیزدت از دیده رود خون
دل در وفای صحبت رود کسان مبند
گر جلوه مینمایی و گر طعنه میزنی
ما نیستیم معتقد شیخ خودپسند
ز آشفتگی حال من آگاه کی شود
آن را که دل نگشت گرفتار این کمند
بازار شوق گرم شد آن سروقد کجاست
تا جان خود بر آتش رویش کنم سپند
جایی که یار ما به شکرخنده دم زند
ای پسته کیستی تو خدا را به خود مخند
حافظ چو ترک غمزه ترکان نمیکنی
دانی کجاست جای تو خوارزم یا خجند
این حسن خدادادی است که همه از اعمال و رفتارت راضی اند و این یک موهبت الهی است . اعتماد به نفس را از دست مده که موجب سعادت تو می شود ، همچنان که تا حال خوبی کردی ، خوبی کن که پایان خوشی در انتظارت است .
پسته : دهان خندان است
طوبی : درختی است در بهشت که آهنگ می نوازد
خدارا : تو را به خدا سوگند