ای دل آن دم که خراب از می گلگون باشی
بی زر و گنج به صد حشمت قارون باشی
در مقامی که صدارت به فقیران بخشند
چشم دارم که به جاه از همه افزون باشی
در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن
شرط اول قدم آن است که مجنون باشی
نقطه عشق نمودم به تو هان سهو مکن
ور نه چون بنگری از دایره بیرون باشی
کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش
کی روی ره ز که پرسی چه کنی چون باشی
تاج شاهی طلبی گوهر ذاتی بنمای
ور خود از تخمه جمشید و فریدون باشی
ساغری نوش کن و جرعه بر افلاک فشان
چند و چند از غم ایام جگرخون باشی
حافظ از فقر مکن ناله که گر شعر این است
هیچ خوشدل نپسندد که تو محزون باشی
آنچه در دل داری بدان عمل کن ، شرط اول آن است که اعتماد به نفس داشته باشی و در راه عشق باید خطر کنی.همان خطری که مجنون به خاطر لیلی کرد . در هنگام رفاه و خوشحالی باید به فکر زیردستان نیز باشی تا ارزش مقام تو مشخص گردد.
صدارت: بالانشینی ،صدرنشینی،ریاست
نقطه عشق : مرکز دایره عشق
تخمه جمشید : نژاد جمشید پادشاه اساطیری باستانی ایران.