کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد
یک نکته از این معنی گفتیم و همین باشد
از لعل تو گر یابم انگشتری زنهار
صد ملک سلیمانم در زیر نگین باشد
غمناک نباید بود از طعن حسود ای دل
شاید که چو وابینی خیر تو در این باشد
هر کو نکند فهمی زین کلک خیال انگیز
نقشش به حرام ار خود صورتگر چین باشد
جام می و خون دل هر یک به کسی دادند
در دایره قسمت اوضاع چنین باشد
در کار گلاب و گل حکم ازلی این بود
کاین شاهد بازاری وان پرده نشین باشد
آن نیست که حافظ را رندی بشد از خاطر
کاین سابقه پیشین تا روز پسین باشد
دلی که غمگین باشد ، نمی تواند شعر نغز و لطیف بسراید . تو تصور می کنی که اگر به تو توجه کند ، مثل این است که نگین پادشاهی حضرت سلیمان در اختیارت قرار گرفته است . هرکسی در این دنیا سهمی و قسمتی دارد که برخی خوشبخت و برخی بدبخت اند ، مثل قضیه گل و گلاب که ، گلاب محبوب بازار است ، اما گل پس پرده قرار دارد .
شعر تر : شعر خوب ، تر و تازه
حزین : اندوهگین
صورتگر چینی : مراد نقاشان چینی است
در کار گلاب و گل … : آب گل در نزد مردم ارزشمند و طاهر است ، ولی گلی که از آن آب می گیرند آشکار نیست
پیشین و پسین : ازلی و ابدی