قتل این خسته به شمشیر تو تقدیر نبود
ور نه هیچ از دل بیرحم تو تقصیر نبود
من دیوانه چو زلف تو رها میکردم
هیچ لایقترم از حلقه زنجیر نبود
یا رب این آینه حسن چه جوهر دارد
که در او آه مرا قوت تأثیر نبود
سر ز حسرت به در میکدهها برکردم
چون شناسای تو در صومعه یک پیر نبود
نازنینتر ز قدت در چمن ناز نرست
خوشتر از نقش تو در عالم تصویر نبود
تا مگر همچو صبا باز به کوی تو رسم
حاصلم دوش به جز ناله شبگیر نبود
آن کشیدم ز تو ای آتش هجران که چو شمع
جز فنای خودم از دست تو تدبیر نبود
آیتی بود عذاب انده حافظ بی تو
که بر هیچ کسش حاجت تفسیر نبود
هر کسی در دنیا سرنوشتی دارد، تقدیر تو نیز چنین بود که رقم خورد. اگر گرفتاری برایت پیش آمده، آن را به فال نیک بگیر که خداوند هر که را بیشتر دوست دارد، برایش مشکلات بیشتری به وجود می آورد تا امتحانش کند. سعی کن همیشه نسبت به همه مهربان و صادق باش . تصورات خود را تغییر بده که معضوق آن قدرها هم زیبا نیست.
تقدیر نبود: مقدر نبود
آیینه حسن: آینه جمال و زیبایی
چمن ناز: گلزار دلبری
عالم تصویر: جهان صورتگر و آفرینش