ساقیا سایه ابر است و بهار و لب جوی
من نگویم چه کن ار اهل دلی خود تو بگوی
بوی یک رنگی از این نقش نمیآید خیز
دلق آلوده صوفی به می ناب بشوی
سفله طبع است جهان بر کرمش تکیه مکن
ای جهان دیده ثبات قدم از سفله مجوی
دو نصیحت کنمت بشنو و صد گنج ببر
از در عیش درآ و به ره عیب مپوی
شکر آن را که دگربار رسیدی به بهار
بیخ نیکی بنشان و ره تحقیق بجوی
روی جانان طلبی آینه را قابل ساز
ور نه هرگز گل و نسرین ندمد ز آهن و روی
گوش بگشای که بلبل به فغان میگوید
خواجه تقصیر مفرما گل توفیق ببوی
گفتی از حافظ ما بوی ریا میآید
آفرین بر نفست باد که خوش بردی بوی
فضا برای نشاط ومناسب است و تو می باید با توجه به حال و هوا خود را سرگرم کنی. برخیز و لباس تظاهر و ریا را از تن به درآور و یکرنگ شو.طبع و خوی دنیا پست است و از آدمهای پست خو چیزی مخواه و به آنان اعتماد مکن . با نشاط زندگی کن و عیب جو مباش. آیینه دلت را پاک کن تا در آن نور حق تجلی کند و محل نشان دادن جلوه های الهی گردد. در غیر این صورت از آهن و روی گلی به وجود نمی آید .
سفله طبع : پست خو ، بدسرشت
گل توفیق : گل پیروزی
خوش بردی بوی: خوب پی بردی