زلفت هزار دل به یکی تار مو ببست
راه هزار چاره گر از چار سو ببست
تا عاشقان به بوی نسیمش دهند جان
بگشود نافهای و در آرزو ببست
شیدا از آن شدم که نگارم چو ماه نو
ابرو نمود و جلوه گری کرد و رو ببست
ساقی به چند رنگ می اندر پیاله ریخت
این نقشها نگر که چه خوش در کدو ببست
یا رب چه غمزه کرد صراحی که خون خم
با نعرههای قلقلش اندر گلو ببست
مطرب چه پرده ساخت که در پرده سماع
بر اهل وجد و حال در های و هو ببست
حافظ هر آن که عشق نورزید و وصل خواست
احرام طوف کعبه دل بی وضو ببست
تمام عشاق را با یک تار نازک مویت ببستی و دل همه را به خود جلب کردی،به طوری که هیچ چاره سازی نمی تواند این مشکل را حل کند. در حال حاضر تمام درها به روی تو بسته شده است. دست از هوا و هوس بردار و بیشتر به باطن و معنویت توجه کن که زیبایی ظاهری از بین رفتنی است.
چهارسو: چهارسمت، تمام راه ها
نافه: ماده خوشبویی که از ناف آهو به دست می آورند
غمز: سخن چینی، اشاره با چشم و ابرو
صراحی: جام شراب