در نمازم خم ابروی تو با یاد آمد
حالتی رفت که محراب به فریاد آمد
از من اکنون طمع صبر و دل و هوش مدار
کان تحمل که تو دیدی همه بر باد آمد
باده صافی شد و مرغان چمن مست شدند
موسم عاشقی و کار به بنیاد آمد
بوی بهبود ز اوضاع جهان میشنوم
شادی آورد گل و باد صبا شاد آمد
ای عروس هنر از بخت شکایت منما
حجله حسن بیارای که داماد آمد
دلفریبان نباتی همه زیور بستند
دلبر ماست که با حسن خداداد آمد
زیر بارند درختان که تعلق دارند
ای خوشا سرو که از بار غم آزاد آمد
مطرب از گفته حافظ غزلی نغز بخوان
تا بگویم که ز عهد طربم یاد آمد
در پرستش او خالصی و عشقی پاک در دلت وجود دارد که همواره به یاد او هستی . از یاد خدا غافل مشو که نام و کلامش دلت را از غم و غصه پاک می گرداند و شادی تمام وجودت را فرا می گیرد . هرکسی عاشق باشد ، غمگین نیز هست . همان طور که هر درختی میوه داشته باشد ، سرش پایین تر می آید و فقط درخت سرو است که میوه ای نمی دهد و سرش همیشه بالاست .
نغز : خوب ، خوش
طرب : شادی