خوش است خلوت اگر یار یار من باشد
نه من بسوزم و او شمع انجمن باشد
من آن نگین سلیمان به هیچ نستانم
که گاه گاه بر او دست اهرمن باشد
روا مدار خدایا که در حریم وصال
رقیب محرم و حرمان نصیب من باشد
همای گو مفکن سایه شرف هرگز
در آن دیار که طوطی کم از زغن باشد
بیان شوق چه حاجت که سوز آتش دل
توان شناخت ز سوزی که در سخن باشد
هوای کوی تو از سر نمیرود آری
غریب را دل سرگشته با وطن باشد
به سان سوسن اگر ده زبان شود حافظ
چو غنچه پیش تواش مهر بر دهن باشد
هنگامی خلوت نشینی خوب است که دل یار با تو باشد ، در غیر این صورت موجب رنجش تو می شود . در جایی که ارزش جاهلان از عالمان بیشتر باشد ، مصلحت است که تو درد دلت را آشکار نسازی .
اهرمن : اهریمن ، دیو
حرمان : اندوه
زغن : پرنده گوشت ربا که کوچک تر از کلاغ است
… مهر بر دهن : لب حافظ در نزد تو مثل غنچه بسته است ، اگر چه چند زبان داشته باشد .