به سر جام جم آن گه نظر توانی کرد
که خاک میکده کحل بصر توانی کرد
مباش بی می و مطرب که زیر طاق سپهر
بدین ترانه غم از دل به در توانی کرد
گل مراد تو آن گه نقاب بگشاید
که خدمتش چو نسیم سحر توانی کرد
گدایی در میخانه طرفه اکسیریست
گر این عمل بکنی خاک زر توانی کرد
به عزم مرحله عشق پیش نه قدمی
که سودها کنی ار این سفر توانی کرد
تو کز سرای طبیعت نمیروی بیرون
کجا به کوی طریقت گذر توانی کرد
جمال یار ندارد نقاب و پرده ولی
غبار ره بنشان تا نظر توانی کرد
بیا که چاره ذوق حضور و نظم امور
به فیض بخشی اهل نظر توانی کرد
ولی تو تا لب معشوق و جام می خواهی
طمع مدار که کار دگر توانی کرد
دلا ز نور هدایت گر آگهی یابی
چو شمع خنده زنان ترک سر توانی کرد
گر این نصیحت شاهانه بشنوی حافظ
به شاهراه حقیقت گذر توانی کرد
تو زمانی می توانی به اسرار نهان پیر عارف آگاهی یابی که دوره شاگردی و طلبگی اهل طریقت را به پایان برسانی و خاک در میخانه معرفت را چون سرمه در چشم خودکشی تا به روشنی درونی برسی و با چشم دل آن را مشاهده کنی نه با چشم سر . برای رسیدن به هدفت باید مراحل عرفان را با صبر و ریاضت طی کنی . در تمام این مراحل می بایست به یاد خدا باشی .
کحل بصر : سرمه چشم
طاق سپهر : فلک ، آسمان
طرفه اکسیر : چیز گرانبها و ارزشمند
مرحله عشق : مرحله بعد از طلب است
طریقت : بعد از مرحله شریعت و قبل از مرحله حقیقت قرار دارد.
حقیقت : بعد از مرحله طریقت یعنی پایان این سه مرحله است
دلا ز نور هدایت… : وقتی انسان به فیض الهی رسید خود را فراموش می کند .