ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست
منزل آن مه عاشق کش عیار کجاست
شب تار است و ره وادی ایمن در پیش
آتش طور کجا موعد دیدار کجاست
هر که آمد به جهان نقش خرابی دارد
در خرابات بگویید که هشیار کجاست
آن کس است اهل بشارت که اشارت داند
نکتهها هست بسی محرم اسرار کجاست
هر سر موی مرا با تو هزاران کار است
ما کجاییم و ملامت گر بیکار کجاست
بازپرسید ز گیسوی شکن در شکنش
کاین دل غمزده سرگشته گرفتار کجاست
عقل دیوانه شد آن سلسله مشکین کو
دل ز ما گوشه گرفت ابروی دلدار کجاست
ساقی و مطرب و می جمله مهیاست ولی
عیش بی یار مهیا نشود یار کجاست
حافظ از باد خزان در چمن دهر مرنج
فکر معقول بفرما گل بی خار کجاست
نور حق و روحیه عرفانی در تو وجود دارد. باید آن جنبه را تقویت کنی تا به وصالت برسی. پیدا کردن آدم درست و معصوم بسیار مشکل است ، زیرا که هر کسی کم و بیش اعمال نیک و بد را در وجود خود دارد . رازت را به هرکس مگو. به کسی بگو که دوست و محرم تو باشد . از مشکلات هراس به دل راه مده ، در کارها مقاوم و استوار باش.
عیار: چالاک ، دلیر
بشارت : مژده، شادی
شکن در شکن : خم اندر خم ، چین بر چین گیسو
سلسله مشکین : مراد زلف سیاه یار
مهیا : آماده ، حاضر