ای خونبهای نافه چین خاک راه تو
خورشید سایه پرور طرف کلاه تو
نرگس کرشمه میبرد از حد برون خرام
ای من فدای شیوه چشم سیاه تو
خونم بخور که هیچ ملک با چنان جمال
از دل نیایدش که نویسد گناه تو
آرام و خواب خلق جهان را سبب تویی
زان شد کنار دیده و دل تکیه گاه تو
با هر ستارهای سر و کار است هر شبم
از حسرت فروغ رخ همچو ماه تو
یاران همنشین همه از هم جدا شدند
ماییم و آستانه دولت پناه تو
حافظ طمع مبر ز عنایت که عاقبت
آتش زند به خرمن غم دود آه تو
تو آنقدر ارزشمندی که عطر نافه آهوی چین و روشنی خورشید تحت شعاع تو هستند. فکر و خیال بیهوده را از سرت بیرون کن و به مسیر واقعی و حقیقی زندگی وارد شو تا ببینی در کجای زندگی قرار داری. تو باید خود را از ماه زمین به ماه آسمان برسانی . خود را به چیزهای جزیی مشغول نکن ، به هدفی بالاتر توجه داشته باش و برای رسیدن به آن همت به خرج بده .
طرف کلاه تو : گوشه تاج تو
خونم بخور… : مرا بکش که هیچ فرشته ای به خاطر زیبایی تو گناهت را نمی نویسد
خرمن : من بزرگ