ما ز یاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود آنچه ما پنداشتیم
تا درخت دوستی بر کی دهد
حالیا رفتیم و تخمی کاشتیم
گفت و گو آیین درویشی نبود
ور نه با تو ماجراها داشتیم
شیوهٔ چشمت فریب جنگ داشت
ما غلط کردیم و صلح انگاشتیم
گلبن حسنت نه خود شد دلفروز
ما دم همت بر او بگماشتیم
نکتهها رفت و شکایت کس نکرد
جانب حرمت فرونگذاشتیم
گفت خود دادی به ما دل حافظا
ما محصل بر کسی نگماشتیم
تو از دوستانت توقع کمک داشتی، منتها متوجه شدی که تصورت اشتباه بوده است. او با تو سرجنگ داشت، اما تو انتظار صلح و آشتی داشتی. باید بدانی که در زندگی به کسی مهربانی و دوستی کنی که شایستگی دوستی و محبت تو را داشته باشد . فریب دوست دغل را مخور که قصد سو استفاده از تو را دارد. پس از شکست تلاش کن که موجب رونق خواهد شد .
چشم یاری داشتن : انتظار کمک داشتن ، توقع داشتن
بر دادن : میوه دادن
گلبن حسن : نهان زیبایی