قسم به حشمت و جاه و جلال شاه شجاع
که نیست با کسم از بهر مال و جاه نزاع
شراب خانگیم بس می مغانه بیار
حریف باده رسید ای رفیق توبه وداع
خدای را به میام شست و شوی خرقه کنید
که من نمیشنوم بوی خیر از این اوضاع
ببین که رقص کنان میرود به ناله چنگ
کسی که رخصه نفرمودی استماع سماع
به عاشقان نظری کن به شکر این نعمت
که من غلام مطیعم تو پادشاه مطاع
به فیض جرعه جام تو تشنهایم ولی
نمیکنیم دلیری نمیدهیم صداع
جبین و چهره حافظ خدا جدا مکناد
ز خاک بارگه کبریای شاه شجاع
تو چشمداشتی به مال و ثروت دنیا نداری و به ثروت دنیوی اعتنا نمی کنی. پس خوشا به حالت که این صفت خوب را داری . همین راه را برو تا دیگران از تو بیاموزند و پیروی کنند.
می مغانه: شراب کهن مغان
رخصه: اجازه
استماع: طلب سماع کردن
مطاع: اطاعت شده، فرمانفرما
صداع: دردسر