بنفشه دوش به گل گفت و خوش نشانی داد
که تاب من به جهان طره فلانی داد
دلم خزانه اسرار بود و دست قضا
درش ببست و کلیدش به دلستانی داد
شکسته وار به درگاهت آمدم که طبیب
به مومیایی لطف توام نشانی داد
تنش درست و دلش شاد باد و خاطر خوش
که دست دادش و یاری ناتوانی داد
برو معالجه خود کن ای نصیحتگو
شراب و شاهد شیرین که را زیانی داد
گذشت بر من مسکین و با رقیبان گفت
دریغ حافظ مسکین من چه جانی داد
خوبی و محبت او تو را جلب کرده است و هر چیز زیبایی می بینی ، جلوه ای از او می دانی. قلبت پر از گنج محبت اوست ، منتها کلید گشایش آن به دست دلبر است . تو ابتدا باید دست کم سیر اولیه مراحل هفتگانه عرفان را بدانی و سپس وارد این وادیها شوی . ( طلب، عشق،معرفت،استغنا،وصل،حیرت و فنا فی الله )
خزانه اسرار دل : دل ، مخزن سر خداوند است
دلستان معشوق … : قفل خزانه اسرار عاشق با کلید معشوق گشوده می شود .