ای همه شکل تو مطبوع و همه جای تو خوش
دلم از عشوه شیرین شکرخای تو خوش
همچو گلبرگ طری هست وجود تو لطیف
همچو سرو چمن خلد سراپای تو خوش
شیوه و ناز تو شیرین خط و خال تو ملیح
چشم و ابروی تو زیبا قد و بالای تو خوش
هم گلستان خیالم ز تو پر نقش و نگار
هم مشام دلم از زلف سمن سای تو خوش
در ره عشق که از سیل بلا نیست گذار
کردهام خاطر خود را به تمنای تو خوش
شکر چشم تو چه گویم که بدان بیماری
میکند درد مرا از رخ زیبای تو خوش
در بیابان طلب گر چه ز هر سو خطریست
میرود حافظ بیدل به تولای تو خوش
دل تو به خاطر زیبایی دلفریب او شاد است . شرط رسیدن تو به آرزویت آن است که سختیها را تحمل کنی و با مدد خداوند در راه سیر و سلوک گام برداری .
شکرخا : شیرین ، شکر ساییدن ، شکر خاییدن ، به معنی سخنان شیرین گفتن است
خلد : بهشت ، جاوید
طلب : مرحله یکم از مراحل هفتگانه عرفان است