دوش رفتم به در میکده خواب آلوده
خرقه تردامن و سجاده شراب آلوده
آمد افسوس کنان مغبچه باده فروش
گفت بیدار شو ای ره رو خواب آلوده
شست و شویی کن و آن گه به خرابات خرام
تا نگردد ز تو این دیر خراب آلوده
به هوای لب شیرین پسران چند کنی
جوهر روح به یاقوت مذاب آلوده
به طهارت گذران منزل پیری و مکن
خلعت شیب چو تشریف شباب آلوده
پاک و صافی شو و از چاه طبیعت به درآی
که صفایی ندهد آب تراب آلوده
گفتم ای جان جهان دفتر گل عیبی نیست
که شود فصل بهار از می ناب آلوده
آشنایان ره عشق در این بحر عمیق
غرقه گشتند و نگشتند به آب آلوده
گفت حافظ لغز و نکته به یاران مفروش
آه از این لطف به انواع عتاب آلوده
زیباییش زبانزد همه عاشقان است و تو همچون هلال ماهی شدی که علاقمندی از طاق ابروی آن آشکار شوی . رقبای تو از محبت آن غافل هستند و تو به این راز زیبایی او پی برده ای .به او خیلی علاقه مندی و برای دیدارش بسیار شتاب داری . بدان که با صبر و بردباری به او خواهی رسید.
جوهر روح: گوهر روان
مذاب: آب شده
تراب آلوده : خاک آلود
ناب: خالص ، بدون آب ، نا آب
لغز: چیستان ، سخن سربسته
عتاب : سرزنش.