در دیر مغان آمد یارم قدحی در دست
مست از می و میخواران از نرگس مستش مست
در نعل سمند او شکل مه نو پیدا
وز قد بلند او بالای صنوبر پست
آخر به چه گویم هست از خود خبرم چون نیست
وز بهر چه گویم نیست با وی نظرم چون هست
شمع دل دمسازم بنشست چو او برخاست
و افغان ز نظربازان برخاست چو او بنشست
گر غالیه خوش بو شد در گیسوی او پیچید
ور وسمه کمانکش گشت در ابروی او پیوست
بازآی که بازآید عمر شده حافظ
هر چند که ناید باز تیری که بشد از شست
به زودی به دیدار او نایل می شوی و چیزی را که از دست داده ای ، جبران خواهد شد.در این هنگام شتاب کردن جایز نیست، می بایست با مطالعه و از روی عقل گام برداری تا به مقصود برسی. خدا صابران را عزیز می دارد.
قدح: پیاله شراب ، نرگس: چشم
غالیه: دارویی بسیار خوشبو که در طب قدیم به کار می رفته است، که از ترکیب ، مشک و عنبر، حسن لبه درست می کرده اند
وسمه: گیاهی که با آن ابرو و موی را رنگ می کردند