بُشری اِذِ السّلامةُ حَلَّت بِذی سَلَم
للهِ حمدُ مُعتَرِفٍ غایةَ النِّعَم
آن خوش خبر کجاست که این فتح مژده داد
تا جان فشانمش چو زر و سیم در قدم
از بازگشت شاه در این طرفه منزل است
آهنگ خصم او به سراپردهٔ عدم
پیمان شکن هرآینه گردد شکسته حال
انَّ العُهودَ عِندَ مَلیکِ النُّهی ذِمَم
میجست از سحاب امل رحمتی ولی
جز دیدهاش معاینه بیرون نداد نم
در نیل غم فتاد سپهرش به طنز گفت
الآنَ قَد نَدِمتَ و ما یَنفَعُ النَّدَم
ساقی چو یار مه رخ و از اهل راز بود
حافظ بخورد باده و شیخ و فقیه هم
خدا را شاکر باش که زندگی نسبتا آرامی داری و به تو بشارت داده می شود که خوشبخت خواهی شد ؛ و به زخم زبان و طعنه های اطرافیان توجه مکن ! همان طور که حضرت موسی به این موارد توجه نکرد و پیروز شد .( توجه به آیات 90 و 91 سوره یونس )
سراپرده عدم : حجاب نیستی
سحاب : ابر
امل : آرزو