بخت از دهان دوست نشانم نمیدهد
دولت خبر ز راز نهانم نمیدهد
از بهر بوسهای ز لبش جان همیدهم
اینم همیستاند و آنم نمیدهد
مردم در این فراق و در آن پرده راه نیست
یا هست و پرده دار نشانم نمیدهد
زلفش کشید باد صبا چرخ سفله بین
کان جا مجال بادوزانم نمیدهد
چندان که بر کنار چو پرگار میشدم
دوران چو نقطه ره به میانم نمیدهد
شکر به صبر دست دهد عاقبت ولی
بدعهدی زمانه زمانم نمیدهد
گفتم روم به خواب و ببینم جمال دوست
حافظ ز آه و ناله امانم نمیدهد
بر اثر بدشانسی و بداقبالی تو محبتی از طرف دوست به تو نمی رسد. همت و اراده ات را قوی گردان تا به مقصود برسی. از این رو انسان مصممی هستی، با یاد و نام خدا هرچه زودتر به موفقیت خواهی رسید.
اینم …آنم: «این» اشاره به جان است و «آن» اشاره به بوسه در همان بیت
فراق: دوری
سفله: پست و بی ارزش