طالع اگر مدد دهد دامنش آورم به کف
گر بکشم زهی طرب ور بکشد زهی شرف
طرف کرم ز کس نبست این دل پر امید من
گر چه سخن همیبرد قصه من به هر طرف
از خم ابروی توام هیچ گشایشی نشد
وه که در این خیال کج عمر عزیز شد تلف
ابروی دوست کی شود دستکش خیال من
کس نزدهست از این کمان تیر مراد بر هدف
چند به ناز پرورم مهر بتان سنگدل
یاد پدر نمیکنند این پسران ناخلف
من به خیال زاهدی گوشهنشین و طرفه آنک
مغبچهای ز هر طرف میزندم به چنگ و دف
بی خبرند زاهدان نقش بخوان ولاتقل
مست ریاست محتسب باده بده ولاتخف
صوفی شهر بین که چون لقمه شبهه میخورد
پاردمش دراز باد آن حیوان خوش علف
حافظ اگر قدم زنی در ره خاندان به صدق
بدرقه رهت شود همت شحنه نجف
چه او به تو توجه کند چه تو به او، و یا حتی دست یکدیگر به هم برسد ، در نهایت موجب خوشحالی ات می گردد. به هر حال صبر داشته باش تا به مرادت برسی. بدبینی و یأس را از خود دور کن که مایه عذاب تو خواهد شد.
طالع: خوشبختی
زهی طرب: چه شادی
شرف: بزرگی
طرفه: نو، بدیع
لاتقل: مگو
لاتخف: مترس
شبهه: تردید میان درست و نادرست و تردید میان حلال و حرام، و در اینجا به معنی لقمه حرام است
شحنه نجف: حاکم نجف و مراد حضرت علی (ع) است