خیال روی تو در هر طریق همره ماست
نسیم موی تو پیوند جان آگه ماست
به رغم مدعیانی که منع عشق کنند
جمال چهره تو حجت موجه ماست
ببین که سیب زنخدان تو چه میگوید
هزار یوسف مصری فتاده در چه ماست
اگر به زلف دراز تو دست ما نرسد
گناه بخت پریشان و دست کوته ماست
به حاجب در خلوت سرای خاص بگو
فلان ز گوشه نشینان خاک درگه ماست
به صورت از نظر ما اگر چه محجوب است
همیشه در نظر خاطر مرفه ماست
اگر به سالی حافظ دری زند بگشای
که سالهاست که مشتاق روی چون مه ماست
اگر چه تو به سان یوسف مصری زیبا و جمیل هستی، ولی بدان که نباید مغرور خود شوی، زیرا که زیبایی ظاهری از بین رفتنی است، آنچه می ماند زیبایی باطنی است . اگر کسی خواهان دوستی با تو شد ، بپذیر .
جان آگه : جان بیدار
رغم : نا خواست ، ناخواه
زنخدان : فرورفتگی انتهای چونه