دیر است که دلدار پیامی نفرستاد
ننوشت سلامی و کلامی نفرستاد
صد نامه فرستادم و آن شاه سواران
پیکی ندوانید و سلامی نفرستاد
سوی من وحشی صفت عقل رمیده
آهوروشی کبک خرامی نفرستاد
دانست که خواهد شدنم مرغ دل از دست
وز آن خط چون سلسله دامی نفرستاد
فریاد که آن ساقی شکرلب سرمست
دانست که مخمورم و جامی نفرستاد
چندان که زدم لاف کرامات و مقامات
هیچم خبر از هیچ مقامی نفرستاد
حافظ به ادب باش که واخواست نباشد
گر شاه پیامی به غلامی نفرستاد
مدتی می گذرد که از چگونگی حالت نپرسیده است و این بار تو نیز پیش قدم شو و برایش نامه ای بفرست و جویای حالش شو ، از اینکه تو در این امر مهم پیش قدم شده ای ، موفق خواهی شد .
خط و سلسله : خطی که به شکل سلسله گیسو به هم وصل شده است . خط مسلسل نیز به همین شکل است .