خم زلف تو دام کفر و دین است
ز کارستان او یک شمه این است
جمالت معجز حسن است لیکن
حدیث غمزهات سحر مبین است
ز چشم شوخ تو جان کی توان برد
که دایم با کمان اندر کمین است
بر آن چشم سیه صد آفرین باد
که در عاشق کشی سحرآفرین است
عجب علمیست علم هیئت عشق
که چرخ هشتمش هفتم زمین است
تو پنداری که بدگو رفت و جان برد
حسابش با کرام الکاتبین است
مشو حافظ ز کید زلفش ایمن
که دل برد و کنون دربند دین است
گوشه ای از کمند زلفش دل و دین تو را با خود برده است . بدان که اگر چهره اش را به تو بنمایاند ، آن وقت همه وجودت را به یغما خواهد برد . عشق اکسیری است که اگر هر کسی بنوشد، دگرگونش خواهد کرد و حتی آسمان وزمین را زیر وزبر می کند . آینده خوبی در انتظار توست . قدرش را بدان که ان شاالله موفق خواهی شد .
کارستان : کار هنری ، هنرنمایی
سحر مبین : جادوی روشن
کرام الکاتبین : مراد دو فرشته ای که بر دوشهای راست و چپ انسان قرار دارند و اعمال خوب و بد را ثبت می کنند